تئوری داو در تحلیل تکنیکال

ازنظر تحلیل امواج الیوت، همان موج اول از حرکتهای جهشی محسوب میشود
تئوری داو جونز
1. بازار همه چیز را در نظر دارد
هر چیزی که بر عرضه و تقاضای بازار تأثیر می گذارد در قیمت بازار منعکس می شود. این اصل تاکید می نماید که هر آنچه بخواهیم در مورد بازار بدانیم از جمله آینده بازار، انتظارات ما از بازار، نرخ بهره و میزان سود، در قیمت منعکس شده است.
۲. سه نوع روند در بازار وجود دارد
آقای “داو” مطمئن بود که اصول “عمل و عکس العمل” که در تمام هستی مشاهده می شود، در بازار نیز کاربرد دارد، به این معنی که هر حرکتی، سرانجام جهت معکوس به خود می گیرد.
آقای “داو” روند بازار را به سه قسمت تقسیم کرد:
· روندهای اولیه (همانند رخ دادن مد در ساحل دریا که آب تا جایی که بتواند بالا می آید) که عموما” بیش از یک سال دوام دارند.
· روندهای ثانویه (که شبیه امواجی می ماند که در حرکت اولیه ایجاد می شوند و هر موج یک سوم از مسیری که آمده و یا دوم سوم از آن را به عقب باز می گردد، البته در اغلب موارد نیمی از مسیری که آمده را برمی گردد) این نوع روندها عموما” از چند هفته تا چند ماه به طول می انجامند.
· روند های کوچک (نوسانات در حرکت فرعی) هستند که معمولا” در مدت ۲ تا ۳ هفته تمام می شوند.
تشخیص روند های اولیه، از آنجا که تمایل دارند بر روندهای ثانویه و کوچک تاثیر بگذارند از طرف آقای داو مهم اعلام شده است.
3. روندهای اصلی بازار از سه مرحله تشکیل می شوند
آقای “داو” به حرکت روندهای اصلی توجه تئوری داو در تحلیل تکنیکال کرده و آنها را به سه مرحله تفکیک نموده است:
روندهای اصلی در بازار صعودی:
· مرحله انباشت: این مرحله معمولا” در انتهای یک روند نزولی شکل میگیرد و سرمایه گذاران تیزبین با احساس تغییر حرکت بازار به عملیات خرید در بازار می پردازند. ورود به این مرحله به دلیل اینکه شروع یک موج می باشد کمی سخت و ریسکی به نظر میرسد.
· مرحله حضور همگانی: اکثر معامله گران که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند در این مرحله وارد بازار شده و قیمت را به سطحی بالاتر می برند.این مرحله بیشترین حرکت را به خود اختصاص می دهد.
· مرحله فزونی: مسیر حرکتی جدید به خوبی تئوری داو در تحلیل تکنیکال خود را نشان می دهد. در این مرحله با انتشار اخبار اقتصادی روند حرکتی تائید می شود، معاملاتی ریسکی و کوتاه مدت شکل می گیرند و حضور همگانی گسترده تر می گردد.
روندهای اصلی در بازار نزولی:
· مرحله توضیع: در این مرحله خریداران شروع به بستن پوزیشن های خرید خود می نمایند. این مرحله تئوری داو در تحلیل تکنیکال دقیقا” عکس مرحله انباشت در بازار صعودی عمل می کند. ورود به این مرحله به دلیل اینکه شروع یک موج میباشد کمی سخت و ریسکی به نظر میرسد.
· مرحله حضور همگانی: در این مرحله تمایلات منفی نسبت به بازار بالاتر میرود و شرایط بازار به سمت بستن پوزیشن های خرید قبلی و یا حتی کسب سود از باز نمودن پوزیشن های فروش میرود.
· مرحله هراس: مسیر حرکتی جدید به خوبی خود را نشان داده. در این مرحله با انتشار اخبار اقتصادی روند حرکتی تائید می شود، معاملاتی ریسکی و کوتاه مدت شکل می گیرند و حضور همگانی برای فروش گسترده تر می گردد.
4. شاخص های تئوری داو در تحلیل تکنیکال میانگین باید یک دیگر را تأیید کرد
این بخش از تئوری داو مربوط به بازار سهام بوده و کاربرد چندانی در بازار خرید و فروش ارزها (فارکس) ندارد.
5. حرکت بازار باید توسط حجم معاملات تائید شود
این اصل به این موضوع مهم اشاره می کند که حجم معاملات از روند پشتیبانی می کنند به زبان ساده تر، در یک روند صعودی وقتی قیمت بالا می رود حجم معاملات نیز می بایست متعاقبا” بالا برود و بر عکس وقتی قیمت پائین می آید حجم نیز کاهش پیدا می کند اما در یک روند نزولی وقتی قیمت پائین می آید حجم بالا رفته و وقتی قیمت بالا می رود حجم معاملات کم می شود.
دلیل این موضوع این است که در یک روند صعودی معامله گران با توجه به این که احساس می کنند سطوح قیمتی باز هم افزایش پیدا می کند به خرید روی می آورند و باعث می شوند حجم معاملات افزایش پیدا کند و البته بر عکس این موضوع برای روند های نزولی صادق است یعنی در روند نزولی وقتی قیمت ها رو به کاهش هستند حجم معاملات بیشتر می گردد.
6. تا زمانی که نشانگرهای بازگشت بوقوع نپیوستند, روند ادامه دارد
مطابق این تئوری، ایده تحلیل تکنیکی بر این اساس طراحی شده است که روند بازار تا زمانی ادامه دارد که یک قدرت خارجی حرکت بازار را تغییر ندهد. یک روند اگر صعودی باشد بیشتر متمایل است تا صعودی بماند و این موضوع برای روند نزولی و بازار رنج هم صدق می کند و تا یک نیروی خارجی باعث تغییر روند نشود، روند به کار خود ادامه
می دهد. با این ترتیب تحلیلگران دائمأ در پی یافتن سیگنال های تغییر روند هستند. به اشکال زیر توجه نمائید:
در پی تلاش قیمت برای حفظ روند صعودی و اوج گرفتن از نقطه B به جائی بالاتر از نقطه A این تلاش بدلیل بروز یک نیروی خارجی، نا موفق مانده و قیمت از نقطه C به سمت پائین نزول می کند و لذا سطحی پائین تر از سطح B سیگنال فروش است.
نوسان موفق
در چارت بالا تلاش قیمت برای عبور از سطح A موفق بوده و توانسته است تا سطح C بالا برود اما در برگشت از سطح B پائین تر آمده و لذا ۲ سیگنال فروش بوجود آورده است، زیر سطح B و زیر سطح D.
نوسان نا موفق از کف
در پی تلاش قیمت برای حفظ روند نزولی و نزول از نقطه B به جائی پائین تر از نقطه A این تلاش بدلیل بروز یک نیروی خارجی، نا موفق مانده و قیمت از نقطه C به سمت بالا صعود می کند و لذا سطحی بالا تر تر از سطح B سیگنال خرید ایجاد شده است.
نوسان موفق از کف
در چارت بالا تلاش قیمت برای عبور از سطح A موفق بوده و توانسته است تا سطح C پائین برود اما در برگشت از سطح B بالاتر آمده و لذا ۲ سیگنال خرید بوجود آورده است، بالای سطح B و بالای سطح D.
تحلیل تکنیکال (Technical analysis)
در امور مالی، تحلیل تکنیکال (Technical analysis) یک روش تحلیلی برای پیشبینی جهت قیمتها از طریق مطالعه دادههای بازار گذشته و در درجه اول قیمت و حجم است.
کارایی تحلیل تکنیکی و بنیادی با فرضیه بازار کارآمد مورد مناقشه قرار می گیرد، که بیان می کند که قیمت های بازار سهام اساساً غیرقابل پیش بینی هستند و تحقیقات در مورد اینکه آیا تحلیل تکنیکی سودی ارائه می دهد یا خیر، نتایج متفاوتی را تولید کرده است.
تحلیل تکنیکال در حقیقت یک سیستم فکری برای بررسی و فهم روند حرکت است که اندیکاتورها، اسیلاتورها، خطوط روند و … صرفنا ابزاری در خدمت این سیستم فکری می باشد.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکی در اذهان عمومی روش ساده تحلیل بازار و سرمایهگذاری است. این رویکرد با بهرهگیری از ابزارهای سادهای همچون نمودار به بررسی تغییرات قیمت یا نرخ میپردازد.
ریشه تحلیل تکنیکی بر پایه یافتهها و پژوهشهای چارلز داو (Charles Henry Dow) استوار شده است.
نظریات داو در اوایل سالهای 1900 میلادی گسترش یافت و با گذشت زمان تکامل پیدا کرد.تئوری داو در تحلیل تکنیکال
نظریه داو
اصول نظریهی داو دربارهٔ یک سری حقایق طبیعی مانند روند قیمت است.
داو با صرف زمان زیاد و تلاش خستگیناپذیر خود به بررسی بورس سهام نیویورک پرداخت و معامله گران را با اصول و مبانی فکری خود از طریق نوشتن مقالات در روزنامه وال استریت ژورنال آشنا نمود.
بررسی و پژوهش چارلز داو در بازار سهام نقطه شروعی برای گسترش و رشد تحلیل تکنیکی در صد سال اخیر بوده است.
وی توانست با الهام از اصول طبیعی در کنار کسب تجربه و بررسی پیشینه تاریخی نوسانات شاخصها و تغییرات قیمت سهام نظریات خود را مطرح سازد.
با نگاه کلی به مبانی فکری داو میتوان دریافت که تمرکز نظریهها و دیدگاههای وی بر روی “حرکت و نوسان قیمت” بوده و پیروان وی موفق شدند با تکامل آن روش سرمایهگذاری بر پایه تحلیل نمودارهای قیمت را به جهان معرفی کنند.
گفتارها و دیدگاههای داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است.
نظریه داو بر مبنای فلسفهای است که میگوید قیمت یا شاخص بازار هر عامل مهم و معنی داری را به درون خود جذب میکند و آشکارا آن را بازتاب میدهد.
درست مانند درخشندگی ماه که نور خورشید را بازتاب میدهد. عرضه و تقاضا، حجم داد و ستدها، نوسانات قیمت، نرخ کالاها، نرخ بهره بانکی و هر چیز دیگری توسط واکنش سرمایهگذاران و بازیگران بازار بر روی نمودارهای قیمت دیده میشود و میتوان همه این عوامل را با بررسی تغییرات قیمت یا نماگرهای بازار دریافت.
شش اصل مهم تئوری داو
تئوری داو شامل ۶ اصل یا قانون مهم است که در ادامه به ترتیب آنها را توضیح میدهیم.
اصل ۱: بازار از مجموعهی اخبار و عوامل بیرونی تأثیر میپذیرد.
جمله همه چیز در میانگین ها یا همان شاخص ها لحاظ می شود به این معنی می باشد که تمامی اتفاقات در قیمت تاثیر گذارند و دیگر نیازی به بررسی تمامی فاکتورها نیست .
البته بازارها قادر به پیش بینی حوادثی مانند زلزله و سایر بلایای طبیعی نیستند اما از این وقایع متاثر می شوند و به طور تقریبی همزمان در عملکرد قیمت نشان داده خواهد شد.
اصل ۲: در بازار ۳ نوع روند اتفاق میافتد.
روند اولیه یا اصلی (Primary trend): روند اولیه همان حرکت اصلی بازار است. این روند مشخص میکند که بازار در بلند مدت به کدام سمت حرکت خواهد کرد و اصولاً سالها به طول میانجامد.
روندهای ثانویه یا اصلاحی (Secondary trends): روندهای ثانویه را میتوان حرکتهایی اصلاحی برای روندهای اولیه در نظر گرفت، زیرا در خلاف جهت آنها شکل میگیرند. مثلاً اگر روند اولیه به صورت صعودی (Bullish) باشد، روند اصلاحی آن به صورت نزولی (Bearish) خواهد بود. روندهای فرعی میتوانند از چند هفته تا چند ماه طول بکشند.
روندهای جزئی (Minor trends): منظور از روندهای جزئی، همان نوسانهای روزانه در قیمت داراییهاست. البته این روندها هم میتوانند تا هفتهها طول بکشند ولی جهت آنها همواره برخلاف روندهای فرعی (یعنی در جهت روند اولیه) خواهد بود.
اصل 3: هر روند اصلی شامل ۳ مرحله است.
داو می گوید که برای هر روند اولیه سه مرحله وجود دارد. در یک روند اولیه صعودی، مرحله انباشت، مرحله مشارکت عمومی و فاز مازاد وجود دارد در حالی که در روند اولیه نزولی، فاز توزیع، مرحله مشارکت عمومی و مرحله وحشت داریم.
مرحله جمعآوری (Accumulation): نخستین فاز یک روند اولیه، همیشه با جمعآوری آغاز میشود. یعنی سرمایهدارهای بزرگ در یک قیمتِ خاص تصمیم به خرید یا فروش عمدهی یک سهم میگیرد. جالب است که این حرکت، همیشه در خلاف جهت پیشبینی اکثریت فعالان بازار اتفاق میافتد.
مرحله مشارکت عمومی (Public participation): پس از آغاز حرکت قیمت در جهت روند جدید، احساسات مثبتی در بازار شکل میگیرد که منجر به ورود عدهی بیشتری در جهت روند فعلی میشود. این اتفاق موجب حرکت سریعتر قیمت بهسمت بالا یا پایین (مطابق روند اصلی) خواهد شد.
مرحله زیادهروی یا ترس (Excess or Panic): این همان مرحلهای است که عدهای که احساس میکنند از بازار جا ماندهاند، وارد بازی شده و در محدودهای که قیمت بیش از حد بالا/پایین رفته، وارد معامله میشوند. بیخبر از آنکه اینجا، همانجایی است که حرفهایها به فکر ذخیرهی سود و خروج از بازارند.
اصل 4: شاخصهای مختلف یکدیگر را تأیید میکنند.
طبق اصل چهارم، روند بازار باید توسط شاخصهای مختلف تأیید شود. به این معنی که نمیتوان روند کلی یک بازار را صعودی/نزولی دانست، در حالی که سایر شاخصها هنوز صعودی/نزولی نشدهاند.
اصل 5: روندها توسط حجم معاملات تأیید میشوند.
اصل پنجم به یکی از فاکتورهای مهم به نام حجم معاملات (Volume) اشاره میکند. طبق این اصل، روند بازار باید توسط حجم معاملات پشتیبانی شود. به این صورت که اگر در یک روند صعودی باشیم، با افزایش قیمت باید حجم معاملات نیز افزایش پیدا کند یا اگر روند فعلی نزولی است، با کاهش قیمت، باز هم باید حجم معاملات افزایش پیدا کند. یعنی افزایش حجم به عنوان یک عامل تأییدکننده برای روند فعلی است.
اصل 6: روندها تا زمانی که سیگنال برگشت دیده نشده، ادامهدار هستند.
آخرین اصل در تئوری داو میگوید که علیرغم وجود نوسانات، روند فعلی بازار ادامهدار خواهد بود. به این معنی که مثلاً در یک روند صعودی، بازار در بلندمدت بهسمت بالا حرکت خواهد کرد، هرچند در این مسیر امکان ایجاد چند روند موقتی فرعی وجود دارد که در خلاف جهت حرکت اصلی بازارند. پس وضعیت بازار همواره پایدار خواهد بود تا زمانی که یک اتفاق یا الگوی واضح و پرقدرت بازگشتی رخ دهد.
ویژگی های تحلیل تکنیکال
- تحلیل فنی یک روش ترید است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی در روند قیمت و الگوهای مشاهده شده در نمودارها به کار میرود.
- تحلیلگران تکنیکیال بر این باورند که فعالیت های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می تواند شاخص های ارزشمندی از حرکات آتی قیمت اوراق بهادار باشد.
- تحلیل تکنیکال ممکن است با تحلیل بنیادی که به جای الگوهای قیمتی تاریخی یا روند سهام، بر وضعیت مالی شرکت تمرکز دارد، در تضاد باشد.
اصول تحلیل تکنیکال
در این روش، تحلیلگر میکوشد با بررسی نمودارها و توجه به رفتار قیمتی گذشته یک دارایی، وضعیت آینده آن را پیشبینی کند. تحلیل تکنیکال بر سه اصل زیر استوار است:
- همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
- قیمتها بر اساس روندها حرکت میکنند.
- تاریخ تکرار میشود.
مزایای تحلیل تکنیکال
- یادگیری آسان
- انعطاف پذیری بالا
- سرعت فرایند تحلیل
- نقاط ورود و خروج دقیق
- استراتژی معاملاتی دقیق و خودکار
معایب تحلیل تکنیکال
- تأثیرگذاری تعصبات شخصی
- تفاسیر مختلف
- سیگنالهای معاملاتی متعدد
- عدم تعیین ارزش ذاتی
- عدم امکان استفاده در نمادهای جدید
بازارهای مالی تحلیل پذیر تکنیکال
به طور کل هر بازاری که داده مالی قیمت را در بازه های زمانی مختلف داشته باشد که این داده ها نمودار رو بوجود بیاورند امکان استفاده از تحلیل تکنیکال برای آنها وجود دارد، از جمله:
- بازار سهام (Stock Market)
- بازار اوراق قرضه (Bond Market)
- بازار مشتقات (Derivative Market)
- بازار تبادل ارزهای خارجی (Foreign exchange)
- بازار کالاها (Commodities Market) (Cryptocurreny Market)
ابزارهای تحلیل تکنیکال
بر اساس بازارهای هدف ابزارهای مختلفی برای تحلیل تکنیکال وجود دارد، در عرصه بازارهای جهانی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
آموزش تحلیل تکنیکال – نظریه داو
نظریه داو گفتارهایی است که در حدود صد سال پیش به وسیله چارلز داو درباره روانشناسی بازار، واکنش قیمت ها و تفسیر نمودارها پدید آمد. ویلیام همیلتون پژوهش ها و بررسی های داو را پالایش نمود و سرانجام رابرت ژثا نتایج را به صورت شمرده و مفصل درآورد.
پنداشت نظریه داو
همیلتون بر روی نتایج پژوهش های داو مطالب و گفتارهایی را افزود و به این ترتیب وی نیز در وال استریت مشهور گردید. یکی از پنداشت های مهم در نظریه داو آن است که میانگین بازار ( شاخص های کل ) بر مبنای قیمت پایانی باید روند را تایید کنند. ارائه اصول دیگری از جمله “تغییرات حجم باید با مسیر روند مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد” به نظریه داو غنی بخشیده است.
کاربرد نظریه داو
در واقع تحلیلگر علاوه بر تحلیل کنش قیمت باید به افزایش و یا کاهش حجم در جهت روند توجه داشته باشد نتیجه آنکه به عنوان یک معامله گر باید در روند باقی ماند تا زمانی که نشانه بازگشت و تغییر مسیر آشکار گردد.
“روش های دادوستد و برنامه های معاملاتی” بسیاری در سالهای گذشته به سرمایه گذاران معرفی شده است اما آنها ماندگاری زیادی نداشته اند و در گذر زمان افراد به ناکارآمدی و نقاط ضعف آنها پی برده اند.
علت محبوبیت نظریه داو
دیدگاه و نظریه داو و پیروان وی همچنان به عنوان ابزار سودمند در جهت بهبود وضعیت سرمایه گذاری کاربرد دارد. این موضوع از آنجا ناشی می شود که داو یک روش یا برنامه معاملاتی تدوین نکرد و در زمینه ساخت یک دستگاه یا برنامه ای برای نشان دادن نقاط خرید و فروش تلاش نکرد شماری از افراد با نادیده گرفتن نظریه داو در این اندیشه هستند که بتوانند با یک سری برنامه معاملاتی ( تریدینگ سیستم ) و تنها با اتکا به نرم افزارها سطوح مناسب دادوستد را تشخیص دهند. آیا دریافت نشانه های خرید و فروش بدون توجه به دیگر عوامل از جمله ارزش دارایی، عوامل مالی، شرایط اقتصادی و احساس سرمایه گذاران می تواند پیامد مطلوبی به همراه داشته باشد؟
افرادی که نظریه داو توسعه دادند
نظریه داو در طی سالها توسط کارشناسان آزموده شده است و افرادی همچون “شافر” و “راسل” در تغییر روندهای اصلی بازار در بین سالهای 1940 تا 1980 میلادی در اظهار نظریه های خود نظریه داو را بکار گرفتند و در عمل سرمایه گذاران، سودمندی و توانمندی آن را درک کردند.
نظریه داو یک سیستم معاملاتی است؟
نظریه داو یک ابزار واقع بینانه و منطقی است که به هیچ وجه نمی خواهد به معامله گر یک سیستم خاص را تحمیل کند. شاید شماری از افراد هنوز به برخی از اصول و گفتارهای داو تنها به عنوان نشانه یا هشداری برای خرید و فروش می نگرند و به طور نمونه تایید گرفتن از شاخص های بازار و یا نماگرهای تکنیکی ( اندیکاتورها ) را بدون توجه به موارد دیگر به عنوان روشی برای دادوستد مدنظر قرار می دهند.
هدف نظریه داو
هدف داو و همیلتون شناسایی روندهای اصلی و شکار حرکت های بزرگ بازار بوده است. آنها روند را تشخیص می دادند و پس از آن مسیر بازار را دنبال می کردند. نظریه داو به سرمایه گذاران برای شناسایی حقایق کمک فراوانی می کند و نباید انتظار داشت که بکارگیری آن بتواند به ارائه پیش بینی های دقیق و پیش گویی درباره آینده بیانجامد. هر چند برآورد و پیش بینی بازار غیر ممکن نیست، اما به هر روی کار دشواری است. همین که داو و همیلتون پذیرفتند که دیدگاه و اصول آنها به طرز حتم نمی تواند بدون اشکال باشد و بازارها کاملآً قابل پیش بینی نیستند، نشان می دهد که سرمایه گذاران باید با روشن بینی بیشتری به تحلیل بپردازند و از قضاوت کردن و پیش داوری بپرهیزند. در واقع تحلیل گر باید با راهنمایی گرفتن از دیدگاه داو بتواند پایه های تحلیلی خود را قوت بخشد.
نکته پایانی
تحلیل بازار یک دانش تجربی است و تنها متکی بر نظریه و اصول نیست، اغلب کارشناسان بر این باورند که بازارها نیاز به مطالعه و بررسی جدی دارد و تحلیل ممکن است همراه با شکست و پیروزی باشد. پیروزی ارزشمند است اما نباید با خودبینی و غرور توام شود و شکست اگر چه دردناک است اما می تواند سرچشمه و آغاز پیروزی باشد.
یادگیری و تجربه برای دستیابی به کامیابی در مدیریت سرمایه گذاری حیاتی و ضروری است.
با تشکر – خلیل رحمانی
کلمات مرتبط: نظریه داو، نظریه داو جونز، داوجونز، داوجونز چیست، داو جونز تحليل، داوجونز امروز، بازار داوجونز
جزئیات خبر
قبل از هر چیز لازم است عنوان کنیم که تحلیل تکنیکال بر روی هر نموداری که در پَسِ آن عرضه و تقاضا وجود دارد جواب میدهد، هرچقدر این عرضه و تقاضا پرحجمتر و شفافتر باشد، قدرت تحلیل تکنیکال در نمودارها بالاتر خواهد رفت.
شاید بتوان گفت شالوده تحلیل تکنیکال نظریه آقای داو (چالز داو) باشد؛ در حقیقت تئوری داو اساس تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی است. هسته این نظریه بر این اساس است که تمام عوامل و اطلاعات تأثیرگذار بر قیمت سهم، کالا و یا شاخص بر روی نمودار قیمت لحاظ شده است. بر اساس این نظریه بازار دارای روندهای مشخص و منظمی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
هسته اصلی نظریه داو هر عامل قابل شناختی (ازجمله عوامل تأثیرگذار بنیادی) بر روی عرضه و تقاضا اثرگذار است و این مهم در نمودار قیمت لحاظ شده است
اصول نظریه داو در تحلیل تکنیکال
- قیمت همهچیز است!
درواقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه همانطور که گفتیم تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.
- بازار دارای روندهای مشخصی است
بر اساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت میکند؛ درواقع روند صعودی پیوسته افزایشیافته و قلهها را میسازد و روندهای نزولی درههای قیمتی را تشکیل میدهد. داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن (همان قانون عمل و عکسالعمل) در بازارهای مالی کار میکند؛ به این معنی که پشت هر صعود (عمل) نزولی (عکسالعمل) نهفته است.
بر اساس نظریه داو بازار به سه روند حرکتی مشخص تقسیم میشود:
- روند اولیه: که همان جهشهای قیمتی اولیه است و معمولاً غیرقابلپیشبینی است؛ این امواج را میتوان به جزر و مد دریا تشبیه کرد که حرکتهای اصلی بازار را تشکیل میدهد.
- روند ثانویه: درواقع همان عکسالعملهای قیمتی است که میتوان آن را به امواج دریا تشبیه کرد؛ میزان این حرکتها (به لحاظ قیمتی) حدود یکسوم تا نیمی از حرکت روندهای اولیه است.
- روندهای جزئی: همان نوسانات جزئی که در دل روندهای اصلی اتفاق میافتد.
- روندهای سه مرحلهای
داو اعتقاد داشت روندهای اصلی بازار اهمیت زیادی دارد و این روندها معمولاً طی سه مرحله رخ میدهد:
- فاز انباشت: برخی از سرمایهگذاران با شک و تردید وارد بازار میشوند زیرا تغییر جهت بازار را احساس نمودهاند
ازنظر تحلیل امواج الیوت، همان موج اول از حرکتهای جهشی محسوب میشود
- فاز مشارکت عمومی: در این مرحله اغلب سرمایهگذاران اقدام به خرید میکنند.
ازنظر الیوتی، همان امواج حرکتی سوم و پنج است
- مرحله توزیع: روند جدید معکوسی در سهم در حال وقوع است و اخبار و اطلاعیههای بنیادی نیز این مهم را تائید میکنند.
ازنظر الیوتی شاید همان امواج کارکشن (اصلاحی) باشد.
- میانگینها باید یکدیگر را تائید کنند
داو اعتقاد داشت در یک تغییر جهت قیمت لازم است میانگینهای شاخص و سهم یکدیگر را تائید کنند تا نشان از آغاز طغیان در بازار باشد؛ درواقع لازم نبود سیگنالها همزمان اتفاق بیفتند اما میتوانستند در پس یکدیگر به وقوع بپیوندند.
- حجم باید با روند تائید شود
داو اعتقاد داشت حجم در بازار مثل شرایط آب و هوایی تغییر میکند؛ بر همین اساس تغییرات حجم حرکت جهتدار قیمتها را ایجاد میکند. بر همین اساس داو حجم شاخص ثانویهی بازار را موردتوجه قرارداد و سیگنال خریدوفروش خود را بر اساس قیمت بسته شدن سهم قرارداد.
- قیمت درروند حرکت میکند
داو اعتقاد داشت قیمتها در روندها حرکت میکنند و مادامیکه نیروی خارجی بر روی آن اثر نگذرند به جهت حرکت خود ادامه میدهند. درست همانند قوانین فیزیک
جمعبندی
هرچند چیزی که امروزه از آن بهعنوان تحلیل تکنیکال یاد میشود، شالوده نظریات چالز داو بوده و هست، اما نباید فراموش نمود که تحلیل تکنیکال را باید در کنار تحلیل بنیادی استفاده نمود.
این تحلیل بنیادی است که ارزنده بودن ذاتی یک سهم را برایمان روشن میسازد اما هیچگاه راجع به نقاط دقیق ورود و خروج نمیتوان بر اساس تحلیل بنیادی دل به دریا زد! پس با بنیادی تحلیل کنیم و بر اساس تکنیکال خریدوفروش کنیم…
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی در ارز دیجیتال دارد؟
تحلیل تکنیکال یکی از روشهای مبتنی بر چارت قیمت برای خرید و فروش داراییهای مختلف مانند بیت کوین، اتریوم، ترون و سایر ارزهای دیجیتال است.
افراد فعال در بازارهای مالی مانند بورس سهام، فارکس، رمزارزها و … از روشهای متنوعی برای کسب سود استفاده میکنند. برخی از افراد سرمایهگذاری را ترجیح میدهند و تمایلشان به سمت استفاده از تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) است. در سمت مقابل، بسیاری از افراد به ترید و معاملهگری مشغولند و تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)، پراستفادهترین ابزار آنها برای کسب سود از داراییهای مختلف است.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال که اغلب از آن به عنوان نمودارخوانی یاد میشود، نوعی از تحلیل است که با هدف پیشبینی رفتار آینده بازار برپایه حرکات قیمتی (Price Action) و دادههای حجمی معاملات (Volume Data) که در گذشته صورت گرفته، انجام میشود. تحلیل تکنیکال به حد زیادی در بازار سهام و دیگر بازارهای مالی سنتی به کار گرفته شده و همچنین جزئی جدایی ناپذیر از معاملات ارزهای دیجیتال در بازار کریپتوکارنسی است.
تحلیل فاندامنتال در مقابل تحلیل تکنیکال قرار دارد و رویکرد آن در بررسی یک دارایی به کلی متفاوت است. در تحلیل تکنیکال فقط روی حرکات قیمتی گذشته (Historical Price Action) تمرکز میشود و معاملهگران از آن برای بازههای زمانی کوتاهی مانند 1 دقیقه تا چند هفته استفاده میکنند.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
در حالی که اولین استفاده از روشهای تحلیل تکنیکال به قرن هفدهم میلادی در آمستردام و قرن هجدهم میلادی در ژاپن برمیگردد، اما اکثر روشهای تحلیل تکنیکال امروزه حاصل تلاشهای آقای چارلز داو (Charles Dow) است. داو کار خود را با روزنامهنگاری در حوزه مالی آغاز کرد و در ادامه وال استریت ژورنال (The Wall Street Journal) را بنا نهاد. داو از اولین کسانی بود که متوجه رفتارهای قیمتی مشابه بین داراییهای خاص شد، رفتارهایی که از یک روند مشخص تبعیت میکردند. کارهای او بعدتر به عنوان تئوری داو (Dow Theory) نام گرفت که پایه و اساس تحلیل تکنیکال امروزی است.
در سالهای آغازین، روشهای موجود برای استفاده از تحلیل تکنیکال ابتدایی بود و تمام محاسبات به صورت دستی و بر روی صفحات کاغذ انجام میشد. اما با پیشرفت فناوری و محاسبات مدرن و امروزی کامپیوترها، تحلیل تکنیکال با سرعت بیشتری گسترش یافت و حالا یکی از ابزارهای مهم برای بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران شده است.
رویکرد تحلیل تکنیکال چیست؟
همانطور که گفته شد، تحلیل تکنیکال براساس مطالعه قیمتهای جاری و گذشته یک دارایی استوار است و فرض اصلی آن این است که حرکات قیمتی یک دارایی به طور اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه “تاریخ تکرار میشود” و روندهای قیمتی فعلی را میتوان با مطالعه تاریخچه قیمت و الگوهای تشکیل شده، شناسایی کرد.
هسته اصلی تحلیل تکنیکال را تئوری داو در تحلیل تکنیکال عرضه (Supply) و تقاضا (Demand) تشکیل میدهند و در واقع نمودی از احساسات بازار (Market Sentiment) را به صورت کلی به نمایش میگذارد. به عبارت دیگر، قیمت یک دارایی حاصل تقابل فشار خرید و فروش است و این فشارها به طور ويژه با احساسات معامله گران و سرمایه گذاران (احساساتی مانند ترس و یا طمع) در ارتباط است.
ذکر این نکته ضروری است که تحلیل تکنیکال در بازارهایی که روندهای قیمتی به صورت طبیعی شکل میگیرند و معاملات در آنها با حجم و لیکوئیدتی بالایی انجام میشود، قابل اعتمادتر و موثرتر است. هرچه حجم معاملات بازار بیشتر باشد، امکان دستکاری قیمتها (Price Manipulation) و در نتیجه نوسانات غیرطبیعی که باعث میشود سیگنالهای اشتباه در تحلیل تکنیکال ایجاد شود و از کارایی این نوع تحلیل بکاهد، کمتر خواهد بود.
یکی از ابزارهای اصلی در تحلیل تکنیکال، اندیکاتورها (Indicators) است. استفاده از اندیکاتورها توسط معاملهگران باعث افزایش کارایی و سرعت در تحلیل تکنیکال میشود. این ابزار در جهت شناسایی روندهای موجود و همچنین فراهم کردن اطلاعات با ارزش درباره روندهایی که در آینده نزدیک شکل خواهند گرفت، به کمک معاملهگران می آیند. از آنجایی که اندیکاتورها امکان اشتباه دارند، دستهای از معاملهگران از چندین اندیکاتور در کنار یکدیگر در جهت کاهش ریسک تحلیل های خود استفاده میکنند.
اندیکاتورهای متداول در تحلیل تکنیکال
افرادی که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند، معمولا اندیکاتورها و ابزارهای بسیار متنوعی را برای شناسایی روندهای بازار براساس نمودارها و دادههای گذشته به کار میگیرند. در ادامه به معرفی چند اندیکاتور پرکاربرد در تحلیل تکنیکال میپردازیم.
اندیکاتور میانگین متحرک
در میان تعداد اندیکاتورهای فراوان در تحلیل تکنیکال، اندیکاتور میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average) یا SMA یکی از پرکاربردترین و شناختهشدهترین اندیکاتورها است. همانطور که از نام آن مشخص است، اندیکاتور میانگین متحرک ساده براساس میانگین قیمتهای پایانی یک دارایی در طول یک بازه زمانی مشخص محاسبه میشود. شکل دیگر و اصلاح شده از این اندیکاتور، میانگین حرکت نمایی (Exponential Moving Average) یا EMA است که در محاسبات آن برای دادههای اخیر در یک بازه زمانی وزن بیشتری نسبت به داده های قدیمی تر قائل می شود.
اندیکاتور RSI
یکی دیگر از اندیکاتورهای متداول، اندیکاتور شاخص قدرت نسبی (Relative Strength Index) یا RSI است که در دستهی نوسانگرها یا اسیلاتورها (Oscillators) قرار میگیرد. برخلاف اندیکاتور میانگین متحرک ساده که به صورت ساده، تغییرات قیمتی را در طول زمان دنبال میکند، اسیلاتورها فرمولهای محاسباتی ریاضی را بروی دادههای قیمتی اعمال مینمایند و اطلاعاتی را تولید میکنند که در یک بازه مشخص و از قبل تعریف شده به نمایش در میآیند. به طور مثال اندیکاتور RSI در بازه صفر تا صد نوسان می کند.
اندیکاتور بولینگر باند
اندیکاتور بولینگر باند (Bollinger Bands) یا به طور مخفف BB، یکی دیگر از انواع اندیکاتورها است که محبوبیت بالایی نزد معاملهگران دارد. اندیکاتور بولینگر باند از دو باند عرضی و جانبی تشکیل شده که در اطراف خط مرکزی که یک میانگین متحرک است، حرکت میکنند. از این اندیکاتور در جهت شناسایی مناطق اشباع خرید (Overbought) و اشباع فروش (Oversold) در یک دارایی استفاده میشود. همچنین میزان نوسان بازار (Market volatility) را می توان با استفاده از این اندیکاتور اندازه گیری نمود.
اندیکاتورهای مشتق شده
در کنار ابزارهای ساده و پایهای در تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهایی نیز وجود دارند که براساس دادههای دیگر اندیکاتورها عمل می کنند. برای مثال اندیکاتورStochastic RSI با اعمال فرمولهای ریاضی بر روی اندیکاتور RSI معمولی محاسبه میشود. مثال دیگری در این زمینه، اندیکاتور محبوب مک دی یا واگرایی همگرایی میانگین متحرک (Moving Average Convergence Divergence) است که با تفریق دو EMA که خط اصلی MACD را میسازند، شکل می گیرد. همچنین این اندیکاتور یک هیستوگرام دارد که براساس اختلاف دو EMA که در بالاتر به آن اشاره شده، ساخته می شود.
سینگالهای معاملاتی
در کنار استفاده از اندیکاتورها به عنوان یک ابزار برای شناسایی روندهای کلی، آنها را میتوان برای شناسایی نقاط احتمالی ورود و یا خروج (سیگنال های خرید یا فروش) نیز بکار گرفت. این سیگنالها وقتی که اتفاقات خاصی در نمودار شکل میگیرد، به وجود می آیند. برای مثال فرض کنید:
اندیکاتور RSI عددی بالاتر از عدد 70 را در بازه خود به نمایش گذاشته است. این عدد می تواند به شما بیان کند که بازار در شرایط اشباع خرید (Overbought) قرار دارد. با همین منطق، وقتی که این اندیکاتور عدد زیر 30 را به نمایش می گذارد، به شما می گوید که شرایط بازار در حالت اشباع فروش (Oversold) است. این اطلاعات به شما برای یافتن نقاط ورود و خروج احتمالی کمک شایانی میکند.
همانطور که تاکنون گفته شد، سیگنالهای معاملاتی که با تحلیل تکنیکال ارائه می شوند همیشه دقت بالایی ندارند و تعداد بسیار زیادی از نویزها و سیگنالهای اشتباه بوسیله اندیکاتورها صادر میشود. این اتفاق زمانی پررنگتر میشود که بدانیم بازار کریپتوکارنسی بازار بسیار کوچکتر و پرنوسانتر نسبت به بازارهای سنتی است.
انتقادات به تحلیل تکنیکال
اگرچه تحلیل تکنیکال را میتوان پراستفادهترین ابزار برای خرید و فروش داراییها در بازارهای مختلف دانست، اما به نظر بسیاری از متخصصان این روش غیر قابل اطمینان و بحث برانگیز است و اغلب به عنوان پیشگویی خودآموز (Self-Fulfilling Prophecy) و توجیه رفتار خود تئوری داو در تحلیل تکنیکال از آن یاد میشود. بر اساس پیشگویی خودآموز، یک رویداد زمانی اتفاق میافتد که تعداد بسیار زیادی از مردم فکر کنند که آن اتفاق خواهد افتاد. منتقدین در این باره معتقدند:
در بستر بازارهای مالی، اگر تعداد بسیار زیادی از معاملهگران و سرمایهگذاران بر روی یک نوع از ابزار مانند خطوط حمایت و مقاومت تمرکز کنند، احتمال اینکه این ابزار بهتر عمل کند بیشتر می شود.
از سوی دیگر، بسیاری از حامیان تحلیل تکنیکال می گویند که هر شخص چارتیست و نمودارشناس، روش خاص خود برای تحلیل نمودارها را دارد و در نگاه کلان غیر ممکن است که تعداد بسیار زیادی از معاملهگران، اندیکاتورها و روش و استراتژی یکسانی برای معامله داشته باشند.
تحلیل فاندامنتال در مقابل تحلیل تکنیکال
فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمت یک دارایی، تمام عوامل بنیادی و فاندامنتال مرتبط با آن دارایی مشخص را به نمایش گذاشته است. اما در مقابل تحلیل تکنیکال که تمرکز اصلی آن روی دادههای قیمتی گذشته و حجم معاملات است، در تحلیل فاندامنتال یا بنیادی، استراتژیهای تحقیقاتی و مطالعاتی بسیار گستردهتری وجود دارد که با هدف تعیین قیمت ذاتی یک دارایی گسترش داده شدهاند.
تحلیل فاندامنتال بر این فرض است که کارایی آینده یک دارایی به چیزی بیشتر ازدادههای قدیمی آن وابسته است. به طور خاص، تحلیل فاندامنتال روشی برای تخمین ارزش ذاتی یک شرکت و یا دارایی براساس گسترهی بزرگی از شرایط و عوامل اقتصادی خرد و کلان مانند مدیریت شرکت، اعتبار، شرایط بازار، نرخ رشد و سلامت صنعت و … است.
بنابراین برخلاف تحلیل تکنیکال که بیشتر ابزاری برای پیشبینی حرکات قیمتی و رفتار بازار است، تحلیل فاندامنتال را روشی برای شناسایی اینکه آیا یک دارایی براساس بستر بازار و پتانسیل خود بیش از اندازه ارزش گذاری (Overvalued) شده است و یا خیر میدانیم. در حالی که تحلیل تکنیکال بیشتر توسط معاملهگران کوتاه مدت به کار گرفته میشود، تحلیل فاندامنتال بیشتر مورد توجه مدیران صندوقهای سرمایهگذاری (Funds Managers) و سرمایهگذاران بلند مدت است.
علیرغم استفاده از دادههای تجربی، تحلیل تکنیکال همچنان میتواند تحت تاثیر تعصبات شخصی و یا احساسات قرار بگیرد. برای مثال، معاملهگری که در ذهن خود به نتیجهی مشخصی درباره قیمت یک دارایی رسیده است (چه بر اساس تعصبات و چه احساسات)، به احتمال فراوان ابزارهای تحلیل تکنیکال خود را به گونهای دستکاری کرده تا تعصبات و افکار شخصی خود را تایید نماید. در بسیاری از موارد این اتفاق بدون آگاهی و خواستهی آنها اتفاق می افتد. همچنین تحلیل تکنیکال میتواند در یک بازه زمانی که بازار الگو و روندهای مشخصی را ارائه نمیکند، اشخاص را بیشتر به اشتباه بیندازد.
سخن پایانی
در کنار انتقادات و سخنان بحث برانگیز که کدام روش بهتر است، برای خرید و فروش ارز دیجیتال یا هر دارایی دیگری، ترکیبی از تحلیل تکنیکال و فاندامنتال به عنوان انتخابی بهینه و منطقی تر توسط بسیاری از افراد پذیرفته شده است. در حالی که تحلیل فاندامنتال بیشتر به استراتژیهای سرمایهگذاری بلندمدت اشاره دارد، تحلیل تکنیکال این امکان را فراهم مینماید که اطلاعات مفیدی درباره شرایط کوتاه مدت بازار در اختیار شما قرار دهد.