مزایای فارکس

تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال چیست ؟

تحلیل تکنیکال ابزاری برای بررسی و پیش‌بینی حرکت قیمت در بازارهای مالی با استفاده از نمودارهای گذشته قیمت و آمار بازار است. این بر اساس این ایده است که اگر یک معامله گر بتواند الگوهای قبلی بازار را شناسایی کند، می تواند پیش بینی نسبتاً دقیقی از مسیرهای قیمتی آینده داشته باشد.

تاریخچه تحلیل تکنیکال :

تحلیل تکنیکالی که امروز می شناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو ملقب به پدر علم تحلیل تکنیکال نوین در اواخر دهه 1800 معرفی شد. پژوهشگران قابل توجهی از جمله ویلیام پی همیلتون، رابرت ریا، ادسون گولد و جان مگی به مراتب به مفاهیم نظریه داو برای شکل‌گیری آن کمک کمک کردند. اساس آن امروزه تجزیه و تحلیل تکنیکال تکامل یافته است و صدها الگو و سیگنال را در بر می گیرد که طی سال ها تحقیق توسعه یافته اند. تحلیل تکنیکال با این فرض عمل می‌کند که فعالیت‌های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می‌توانند شاخص‌های ارزشمندی از حرکت‌های قیمت آتی اوراق بهادار در صورت همراه شدن با قوانین سرمایه‌گذاری یا معاملات مناسب باشند. تحلیلگران حرفه ای اغلب از تحلیل تکنیکال که به یکی از متداول‌ترین روش‌های تحلیلی در بازارهای مالی تبدیل شده‌است، در ارتباط با سایر اشکال تحقیق استفاده می کنند.

تحلیل تکنیکال چه کمکی به ما می‌کند؟

به طور خلاصه یک اصطلاح عمومی برای انواع استراتژی‌ها است که به تجزیه و تحلیل عملکرد قیمت در یک سهام بستگی دارد. بیشتر تحلیل‌های تکنیکال بر روی تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ تعیین اینکه آیا روند فعلی ادامه می‌یابد یا خیر و در غیر این صورت، چه زمانی معکوس می‌شود، متمرکز است. اکثر تحلیلگران تکنیکال ترکیبی از ابزارها را برای تشخیص نقاط ورود و خروج احتمالی برای معاملات استفاده می‌کنند. برای مثال، شکل‌گیری نمودار ممکن است نقطه ورود یک فروشنده کوتاه مدت را نشان دهد، اما معامله‌گر میانگین‌های متحرک را برای دوره‌های زمانی مختلف بررسی می‌کند تا تأیید کند که احتمال شکست وجود دارد یا خیر !

اصل اساسی تحلیل تکنیکال این است که قیمت بازار تمام اطلاعات موجود را که می تواند بر بازار تأثیر بگذارد منعکس می کند. در نتیجه، نیازی به نگاه کردن به تحولات اقتصادی، بنیادی یا جدید نیست، زیرا آنها قبلاً در یک اوراق بهادار قیمت گذاری شده اند. تحلیلگران تکنیکال عموماً بر این باورند که قیمت‌ها در روندها حرکت می‌کنند و وقتی نوبت به روان‌شناسی کلی بازار می‌رسد، تاریخ تمایل به تکرار دارد.

انواع نمودارهای مورد استفاده در تحلیل تکنیکال :

این الگوهای نموداری، برای مشخص نمودن اطلاعات قیمت اوراق بهادار در طول زمان به صورت گرافیکی، طراحی شده‌اند و تحلیلگران متناسب با اطلاعات مورد نیاز خود و مهارت فردی از نمودارهای ذکر شده، استفاده می‌کنند.

تحلیل تکنیکال چه تفاوتی با تحلیل بنیادی دارد؟

تحلیل تکنیکال سرعت سرمایه‌گذاری سریع‌تری را به همراه دارد، در حالی که تحلیل بنیادی به‌دلیل زمان مورد نیاز برای بررسی دقیق‌تر، معمولاً یک جدول زمانی تصمیم‌گیری و دوره نگهداری طولانی‌تری دارد.

تحلیل تکنیکی چیست؟ و چه برتری نسبت به تحلیل بنیادی دارد؟

تحلیل تکنیکی (تکنیکال) یا تحلیل فنی (Technical Analysis) روشی برای پیش‌بینی قیمت‌ها در بازار از طریق مطالعه وضعیت گذشته بازار است. در این تحلیل از طریق بررسی تغییرات و نوسان‌های قیمت‌ها و حجم معاملات و عرضه و تقاضا می‌توان وضعیت قیمت‌ها در آینده را پیش‌بینی کرد. این روش تحلیل در بازار ارزهای خارجی، بازارهای بورس اوراق بهادار و بازار طلا و دیگر فلزات گران‌بها کاربرد گسترده‌ای دارد.

تحلیل تکنیکی چیست؟ و چه برتری نسبت به تحلیل بنیادی دارد؟

تحلیلگران تکنیکال ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازه‌گیری نمی‌کنند، در عوض از نمودارها و ابزارهای دیگر برای شناسایی الگوهایی که می‌تواند فعالیت آتی سهم را پیش‌بینی کند، بهره می‌جویند. رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل می‌باشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند.

سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل می‌باشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند.
3ـ تاریخ تکرار می شود.

1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است

شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهوده‌ای باشد.


یک تحلیل‌گر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیل‌گران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.

چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینی‌های اقتصادی و بنیادی می‌باشد. برداشت تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ تکنسین‌ها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شده‌اند.

پس در این مبحث ما به این نتیجه می‌رسیم که یک تحلیل‌گر تکنیکال نیز به نوعی مباحث تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد. قریب به اتفاق تحلیل‌گران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.


این یک قانون است که تحلیل‌گر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمت‌ها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیل‌گر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.

باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیل‌گر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمی‌کنند) سود بیشتری کسب کند.


پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت. یک تحلیل‌گر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوش‌تر باشد و یا قادر باشد که پیش بینی‌های متحیرانه‌ای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال می‌تواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.

2 – قیمت ها براساس روندها حرکت می‌کنند

ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بی‌فایده است.
هدف از ترسیم نمودار قیمت، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمت‌های آتی، روند آینده را مشخص کنند. نظریه ثابت شده‌ای نیز وجود دارد که می‌گوید قیمت‌ها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمت‌ها به روند فعلی خود را ادامه می‌دهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند. این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیل‌گران تکنیکال می‌باشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ می‌کنند.

3 – تاریخ تکرار می‌شود

بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسان‌ها می‌باشد. به عنوان مثال الگوهای نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شده‌اند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمت‌ها هستند.


نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کرده‌اند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث می‌شود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم. بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم: تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …

مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟

مزیت اول- انعطاف‌پذیری و سازگاری با همه بازارها

یکی از بزرگترین تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ نقاط قوت تحلیل‌ تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.

چارتیست به راحتی می‌تواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورت‌های مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمی‌توانند از جایی که هستند دور شوند.

به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، می‌توانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیل‌گر بنیادی باید ابتدا صورت‌های مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیل‌گر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست می‌دهد ولی این تحلیل‌گر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطاف‌پذیر مانند تحلیل‌ تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.

مزیت دوم- قابل استفاده برای بازه‌های زمانی مختلف

یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازه‌های زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معامله‌گران روزانه چه معامله‌گران چند روزه و کوتاه‌مدت و چه خریداران میان‌مدت و چه افرادی که در بازه‌های زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش می‌باشند، می‌توانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمی‌شود و این سلیقه و روش کار معامله‌گر می‌باشد که در چه بازه‌ای به تحلیل بپردازد.

تحلیل‌گر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص می‌کند که قصد پیش‌بینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد می‌گویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.

این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاه‌مدت هستند در واقع تحلیل‌گر تکنیکال برای پیش‌بینی بازه‌های زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده می‌کند و به دلیل همین تکنیک‌ها می‌باشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.

مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام

همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیل‌گر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی می‌کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.

ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیل‌گر فاندامنتال به وسیله آن نشان می‌دهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیل‌گر فاندامنتال می‌گوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.

هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیش‌بینی اینکه قیمت‌ها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد می‌پردازند. یک تحلیل فاندامنتال علت‌های تغییر قیمت را بررسی می‌کند حال آنکه یک تحلیل‌گر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش می‌کشاند. تحلیل‌گر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علت‌ها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیل‌گر فاندامنتال همواره به علت‌ها و دلایل تغییر قیمت می‌پردازد.

یشتر معامله‌گران خود را در یکی از دو دسته تحلیل‌گران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقه‌بندی می‌کنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیل‌گران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیل‌گران تکنیکی نیز تلاش می‌کنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.

مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علت‌ها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکت‌های مهم بازار، تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیل‌گر تفاوت‌های زیادی را در برداشت‌هایشان و روند قیمت مشاهده می‌کنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک می‌کنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.این اختلافات ظاهری را شاید بتوان این‌گونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایه‌ای جدیدی می‌شود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث می‌شود تا تحلیل‌گر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایه‌ای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشته‌اند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمت‌ها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایه‌ای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.

بعد از مدتی تحلیل‌گر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک می‌کند و می‌خواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت می‌برد. او می‌داند که معامله‌گران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید می‌باشد مواجه می‌شوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.

در تأیید تحلیل تکنیکال می‌توان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیل‌گر تکنیکال به تحلیل‌هایش به مراتب بیشتر از یک تحلیل‌گر فاندامنتال می‌باشد. اگر یک معامله‌گر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق می‌گوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی می‌کند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.

در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر می‌آید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.

حتما در بورس تهران مشاهده کرده‌اید که گاهی اوقات بیشتر معامله‌گران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ می‌کنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت می‌شود. حال در این وضعیت آیا تحلیل‌گر بنیادی می‌تواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل ‌بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورت‌های مالی و… نیاز دارد، بسیار وقت‌گیرتر از تحلیل تکنیکال نیز می‌باشد.

ولی برای تحلیل‌گر تکنیکال هیچ فرقی نمی‌کند سهامی که می‌خواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیل‌گر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه می‌کند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی می‌کند و وارد آن می‌شود.

با یادگیری تحلیل تکنیکال می‌توانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیل‌گر بنیادی باید ابتدا صورت‌های مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.

تحلیل‌گر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست می‌دهد ولی این تحلیل‌گر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطاف‌پذیر مانند تحلیل‌ تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.

تحلیل تکنیکال بورس

تحلیل تکنیکال بورس و سرمایه گذاری کردن در بورس یکی از راه های مناسب برای کسب سود می باشد، ورود به بورس از دو راه مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دو روش و در عین حال مهم ترین روش های مورد استفاده فعالان بازار بورس برای انتخاب کردن گزینه های بهتر و شناخت آن ها در سرمایه گذاری بورس است.

تحلیل تکنیکال بورس

در این جا ما قصد داریم به بررسی تحلیل تکنیکال بپردازیم. تجزیه و تحلیل تکنیکال می تواند بر روی هر نوع اوراق بهادار که سوابق تاریخی معاملاتی را دارا می باشند مورد استفاده قرار بگیرد.

مواردی که گفته شد شامل؛ اوراق سهام، آتی، کالا و اوراق بهادار دیگر باشند. اما در بازار بورس این ابزار بیشتر برای تحلیل تکنیکال سهام مورد معامله استفاده می شود. در واقع تحلیل تکنیکال را می توان یک استراتژی معاملاتی دانست که فرصت های معاملاتی و سرمایه گذاری ها را ارزیابی کرده و با روندهای قیمتی و الگوهای دیده شده بر روی نمودار مشخص می کند.

در تعریفی کلی می توان گف تجریه و تحلیل تکنیکال بورس ایران نشان دهنده فعالیت های معاملاتی گذشته است که تغییرات قیمتی در یک سهام می تواند نشانه ای بسیار ارزشمند از تحرکات آتی قیمت سهام باشد.

از زمانی که تحلیل تکنیکال در طی زمان های متمادی پیدایش یافت تا امروزه حدودا هزاران تکنیک و الگو مورد استفاده تحلیل تکنیکال گسترش یافته است. اکثر تحلیل گران تکنیکال تعدادی از تکنیک ها و الگوها را با یک دیگر ترکیب می کنند تا بتوانند به یک استراتژی بهینه در معاملات خود دسترسی یابند و با استفاده از همان استراتژی به خرید و فروش سهام بپردازند.

تحلیل تکنیکال بورس ایران

فرضیات اصلی تحلیل تکنیکال چیست؟

در واقع مهم ترین و اولین فرض در تحلیل تکنیکال بورس این است که قیمت تمام اطلاعات را می تواند نشان دهد. در حقیقت این تحلیل تکنیکال است که بر تحلیل آماری نوسانات قیمت تکیه کرده و سعی دارد که با دیدن الگوها و روندهای قیمتی گذشته و حال، روندهای قیمت آینده را مورد بررسی قرار دهد و پیش بینی کند. در بازار بورس عواملی که بر قیمت سهام اثر گذار هستند کاملا مشخص هستند و در هر زمان که بخواهید تمام اطلاعات و قیمت مورد نیاز معامله گران را در اختیار آن ها قرار می دهند.

ممکن است که این فرضیه در حالت کلی درست باشد اما این که نوسان قیمت سهام در مدت کوتاه یا مدتی طولانی ایجاد می شود توسط اخبار یا اطلاعیه ها وجود دارد. اگر بازار کارایی تا حد بسیار کمی داشته باشد تحلیل تکنیکال بورس ایران می تواند به خوبی قابل استفاده باشد. فرضیه دیگر در باب فرضیات تحلیل تکنیکال که توسط فردی به نام داو بیان شده است این است که نوسانات قیمتی بازار تصادفی نیستند و الگوها و روندها در طی زمان تکرار می شوند، با این فرضیه می توان فهمید که روندها در بلند مدت و کوتاه مدت ایجاد می شوند و تمام معامله گران بازار می توانند با بهرمندی از این تحلیل ها و روندها کسب سود کنند.

امروزه تحلیل تکنیکال بر سه اصل استوار است؛

۱- قیمت همه چیز را نشان می دهد

بسیاری از افراد منتقد در تحلیل تکنیکال بورس بر این باورند که فقط در نظر گرفتن تحرکات قیمتی برای پیش بینی کردن رفتار سهم کافی است، در این حالت این که عوامل بنیادی مورد توجه افراد قرار نخواهند گرفت را نمی پذیرند.

تحلیل تکنیکال معتقد است که تمام چیزها از جمله؛اصول بنیادی در قیمت سهام مشخص و واضح است و دقت و توجه کردن به آن موجب می شود دیگر عوامل قبل از تصمیم گیری برای سرمایه گذاری حذف شوند، و اما نکته مهم در این باب تحرکات قیمتی است که میزان عرضه و تقاضا را در بازار نشان می دهد.

تحلیل تکنیکال

۲- قیمت در روند نمودار حرکت می کند

تحلیل گران تکنیکال بر این عقیده هستند که قیمت ها در کوتاه مدت، میان مدت، بلند مدت روندها و حرکت های گذشته را تکرار می کنند.

۳- گذشته تمایل دارد تا تکرار شود

به طور کلی طبیعت روند قیمت به این صورت است که تکرار شود، در واقع این تکرار قیمت به دلیل روانشناسی بازار و احساساتی مثل هیجان و ترس می باشد. تحلیل گران تکنیکال با استفاده از نمودار احساسات را مورد تحلیل قرار می دهند و متعاقب با آن به تحلیل روند قیمتی نمودار سهام می پردازند.

بعضی از ابزارهای تحلیل تکنیکال بورس مورد استفاده برای روندهای ۱۰۰ ساله می باشد، چرا که تمام تحلیل گران بر این عقیده هستند که نمودار سهام به طور مرتب روند قیمتی خود را تکرار می کند.

تحلیل تکنیکال چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟

تحلیل گران تکنیکال در تلاش هستند که برای هر نوع اوراق بهادار تحرکات قیمتی را بررسی و پیش بینی کنند. همچنین در این حالت در کنار استفاده از قیمت سهام می تواند از حجم معاملات سهام برای تحلیل های خود استفاده کند و آن را به کار ببرد.در بازار و در هر صنعتی هزاران سیگنال و الگو وجود دارد که در تحلیل تکنیکال کارایی دارند. بعضی از اندیکاتورها و ابزارها تمرکز خود را بر روی وضعیت فعلی بازار می گذارند، و بعضی دیگر بیشتر بر روی وضعیت آینده بازار تمرکز می کنند.

آموزش تحلیل تکنیکال

محدودیت های تحلیل تکنیکال

با توجه به این مورد که فرضیه کارا از فرضیات اساسی در تحلیل تکنیکال به شمار می رود، می تواند یکی از محدودیت های آن نیز باشد. مطابق با این فرضیه قیمت های موجود بازار، تمام اطلاعات مربوط به گذشته و حال را منعکس می کنند و می توان گفت در این حالت دیگر هیچ‌ راهی برای منفعت و کسب سود از روندهای بازار وجود ندارد٬ مگر این که بازار کاملی نداشته باشد، تحلیل گران بنیادی بر این باورند که بازار می تواند کارا باشد، اما تمام اطلاعات در قیمت گذشته و حال وجود ندارد و تمام قیمت ها تصادفی حرکت می کنند.

انتقاد دوم از تحلیل تکنیکال بورس این است که این روش در بعضی از اوقات کارایی دارد. به طور مثال؛ مثلا اگر معامله گران یک حد ضرر مشابهی را برای یک سهم در نظر بگیرند، زمانی که سهم به قیمت نزدیک حد ضرر برسد تعدادی از سهامداران اقدام به فروش آن می کنند و این امر منجر می شود تا قیمت سهام پایین بیاید و تمام پیش بینی ها را تایید کند و چنین برداشت شود که روند پیش بینی شده در تحلیل تکنیکال درست بوده است.

مهم ترین تفاوتی که بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال وجود دارد چیست؟

همان طور که در متن گفته شد دو روش بسیار پر کاربرد و موثر در معاملات تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال است، هر دوی این روش ها برای تحلیل، جستجو و پیش بینی اوراق بهادار و سهام هستند، و مثل هرروش دیگری در سرمایه گذاری منتقدان و حامیان خود را دارند. تحلیل بنیادی یک روش است که بیشتر ارزش ذاتی سهام را مورد ارزیابی قرار می دهد،

این تحلیل به شرایط اقتصاد، صنایع، شرایط مالی و مدیریتی شرکت یک نگاه بسیار کلی دارد و تمام موارد مالی شرکت از جمله؛ دارایی ها، بدهی ها، درآمد و مخارج در تحلیل بنیادی بسیار حائز اهمیت است.

و اما تحلیل تکنیکال از این باب با تحلیل بنیادی تفاوت دارد که حجم و قیمت سهم را تنها ورودی های این روش به شمار می برد. در تحلیل تکنیکال ارزش ذاتی سهم نشان داده نمی شود و به جای آن بیشتر از نمودار بهره گرفته می شود تا با مشخص کردن نمودار رفتارها و الگوهای سهام در آینده نشان داده شود.

اصطلاحات تحلیل تکنیکال

اصطلاحات تحلیل تکنیکال

شاید برای شما نیز پیش آمده باشد که در دنیای کریپتو با اصطلاحات گوناگونی مواجه شده باشید که معنی آن ها را درک نکرده و متوجه کاربرد آن ها نشده باشید. آشنایی با این اصطلاحات برای افرادی که از ارز دیجیتال استفاده می کنند، به خصوص اشخاصی که قصد ترید و کسب درآمد در حوزه رمز ارز ها را دارند امری ضروری تلقی می شود. به همین دلیل فراگیری مفاهیم تحلیل تکنیکال یکی از کار هایی است که هر شخص فعال در این زمینه باید انجام دهد. در این مقاله قصد دارید تمامی اصطلاحات تحلیل تکنیکال را تفسیر کرده و برای شما عزیزان شرح دهیم.

تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل تکنیکال به دانش فنی گفته می شود که به وسیله مجموعه ای از ابزار های خاص، روند بازار های مالی پیشبینی می شود. در واقع تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی، از طریق تجزیه و تحلیل آمار جمع آوری شده، مانند حرکت و حجم قیمت تشکیل شده است. بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی، که تلاش می کند ارزش یک اوراق بهادار را براساس نتایج کسب و کار مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل فنی بر مطالعه قیمت و حجم دارایی ها متمرکز است.

از این نوع دانش اغلب برای تولید سیگنال های تجاری کوتاه مدت استفاده می شود که ابزار های خاصی مانند نمودار ها و کندل ها در کمک رسانی به آن تاثیر بسزایی دارند. در ادامه به اصطلاحاتی که در تحلیل تکنیکال به کار می روند پرداخته ایم.

اصطلاحات پایه ای تحلیل تکنیکال

CandleStick charts: نمودار های شمعی، نشان دهنده نوسانان قیمتی بازار هستند، در واقع به وسیله این ابزار شما می توانید تمام نوسانات قیمت که در تاریخچه یک دارایی اتفاق افتاده است را مشاهده کنید. همچنین این نمودار ها نوسانات لحظه ای بازار را نیز نشان می دهند. برای استفاده از این ابزار و اطلاعات بیشتر، می توانید به مقاله آموزش تحلیل کندل ها مراجعه نمایید.
Pivot: پیوت به نقاط ماکسیمم و مینیمم که در چارت قیمتی تشکیل می شوند گفته می شود. این نقاط نشان دهنده بازگشت قیمت یک دارایی می باشد که انواع گوناگونی را در بر می گیرد. معامله گران از این نقاط برای شناسایی نقاط احتمالی تحرکات بازار استفاده می کنند.
Pivot Major: پیوت ماژور نشان دهنده سطح های کلیدی بازگشت در بازار است. اگر این نقاط توسط تریدر به خوبی شناسایی شوند شامل سود می شوند. پیوت ماژور معمولا خلاف جهت است، یعنی اگر بازار صعودی باشد نزولی می شود و بالعکس.
Pivot Minor: اگر بازگشت قیمت بسیار ناچیز و محدود باشد به آن پیوت مینور گفته می شود، این نوع پیوت بر عکس پیوت ماژور عمل می کند و نشان دهنده تغییرات کوچک بازگشت قیمت می باشد.
Trendline: خط روند، یکی از قابلیت های شناسایی نقاط حمایت و مقاومت می باشد. این خطوط در امتداد روند رسم می شوند تا محدوده های حمایت و مقاومتی یک دارایی مشخص شود، در نتیجه تریدر می تواند تشخیص دهد چه زمانی برای خرید یا فروش بهتر است.
Up Trend: آپ ترند، روند صعودی قیمت یک دارایی مالی را توصیف می کند، در واقع در این حالت شاهد ایجاد شدن کف و سقف های بالا تری در قیمت هستیم.
Down Trend: مفهوم این اصطلاح دقیقا بر عکس آپ ترند است و حرکت نزولی قیمت دارایی ها را نشان می دهد. Down Trend نشان دهنده ایجاد شدن کف ها و سقف های پایین تر در قیمت است.


Trading Range: معاملات محدوده نوسان، به شرایطی از بازار های مالی اشاره دارد که در زمانی مشخص میان دو سطح حرکت کند. این شاخص می تواند به مدت 5 دقیقه ظاهر شود و یا ماه ها اتفاق بیفتد، در این روند کف و سقف قیمت نسبت به یکدیگر تغیری نمی کنند و تقریبا در یک سطح قرار می گیرند.
Support Zone: محدوده حمایت قیمت به منطقه ای اشاره دارد که قیمت یک سهام یا دارایی در آن حمایت می شود، در واقع محدوده حمایتی، به نقطه ای گفته می شود که انتظار می رود از افت قیمت جلوگیری شود.
Resistance Zone: محدوده مقاومتی قیمت، به ناحیه ای اشاره دارد که انتظار می رود از افزایش قیمت جلوگیری شود. برای مثال زمانی که می گویند بیت کوین در محدوده مقاومتی قیمت قرار دارد، به این معنی است احتمالا قیمت بیت کوین دیگر افزایش نمیابد.
Breakout: زمانی که سطوح مهم قیمتی شکسته می شوند به اصطلاح می گویند Breakout اتفاق افتاده است. شکست، در تحلیل تکنیکال هنگام عبور قیمت از سطوح مقاومتی (Resistance Zone) اتفاق می افتد.
Fakebreak: فیک بریک، به شکست هایی گفته می شود که واقعی نیستند و معامله گران را کمی گمراه می کنند. تریدر ها باید هنگام تحلیل Breakout ها دقت داشته باشند به دام فیک بریک نیفتند.
Price Action: پرایس اکشن یک تکنیک معامله است که به معامله گران این امکان را می دهد با استفاده از حرکات واقعی قیمت بازار را تحلیل کنند و معامله خود را تعیین کنند. در واقع به رفتار شناسی قیمت بدون استفاده از عوامل خارجی یا اندیکاتور ها گفته می شود.
Indicators: اندیکاتور ها ابزار یا شاخصی برای تحلیل قیمت هستند که در چارت های قیمتی وجود ندارند و تریدر طبق خواسته خود می تواند اندیکاتور های مختلف را به چارت قیمتی اضافه کند تا تحلیل صحیح تری از بازار داشته باشد. برای مثال استفاده از استراتژی معامله با RSI بر عهده معامله گران می باشد اما این اندیکاتور کمک بسیاری به تحلیل بازار می کند.


Impulse Wave: الگوی موج ضربه ای، یکی از اصطلاحات تریدینگ است که حرکت قوی در قیمت دارایی را همزمان با جهت اصلی روند اساسی توصیف می کند، این موج ها می توانند به شکل نزولی یا صعودی باشند. در واقع از این الگو برای تحلیل حرکت قیمت دارایی های مالی استفاده می شود.
Corrective Wave: امواج اصلاحی، دقیقا نقطه مقابل امواج ضربه ای هستند.
Divergence: هر گاه قیمت کف یا سقف جدیدی بسازد اما اسیلاتور بر خلاف آن عمل کند واگرایی یا Divergence اتفاق می افتد. اگر به زبان ساده تر بخواهیم توضیح دهیم، واگرایی به شرایطی گفته می شود که قیمت در چارت، با اندیکاتور مطابقت نداشته و شواهدی در مورد بازگشت قیمت وجود داشته باشد. واگرایی ها در قالب مثبت و منفی ارائه می شوند.
Oscillator: اسیلاتور یا نوسان ساز، نوعی اندیکاتور محسوب می شود اما دارای تفاوت هایی نیز می باشد. اسیلاتور یکی از ابزار های تحلیل تکنیکال است که شرایط هیجانی بازار و مومنتوم قیمت را ارزیابی می کند و نتیجه نهایی را در قالب یک عدد به معامله گران ارائه می دهد. اسیلاتور نیز برای تحلیل بازار و پیشبینی روند قیمت یک دارایی مالی به کار می رود.
Classic Pattern: الگوی کلاسیک، به الگوهای کندلی مانند مثلث، پرچم، سر و شانه که در تحلیل تکنیکار مرسوم هستند گفته می شود.

اصطلاحات تعیین سفارش در تحلیل تکنیکال

market price: مارکت پرایس به معنی خرید و فروش لحظه ای یک دارایی به قیمت بازار می باشد، هر کجا این عبات را مشاهده کردید باید بدانید در مورد قیمت لحظه ای یک دارایی صحبت می شود.
Buy/Sell Limit: در اینجا کلمه Buy به معنی خرید و کلمه Sell به معنی فروش است. اما زمانی که کلمه Limit در کنار این دو قرار می گیرد به معنی خرید و فروش در محدوده ای مشخص می باشد. برای مثال Buy limit به معنی خرید در محدوده ای خاص می باشد.
Buy/Sell stop-Limit: این عبارت به معنی سفارش گذاری با شرایط معامله است، مثلا Buy stop-Limit به معنی خرید یک دارایی در شرایطی خاص است که خود تریدر( تحلیل گر) موقعیت خرید یا فروش را تعیین می کند.
Stop Loss: این عبارت نشان دهنده حد ضرر شماست، در واقع این قابلیت از ضرر بیش از حد معاملات جلوگیری می کند، مثلا تحلیل گری تشخیص می دهد قیمت بیت کوین در آینده افزایش میباد، در نتیجه فروش BTC های خود را در نقطه قیمتی بالا تعیین می کند در این شرایط اگر قیمت بیت کوین طبق پیشبینی تحلیل گر عمل نکند و کاهش یابد معامله گر دچار ضرر می شود، اما اگر از استاپ لاس استفاده شده باشد از ضرر های عظیم جلوگیری شده و فقط میزانی که معامله گر برای ریسک از دست دادن دارایی خود تعیین کرده است از بین می رود.


Target Profit: این اصطلاح دقیقا بر عکس استاپ لاس عمل می کند و به معنی حد سود می باشد، در واقع نقطه ای در معامله که از قبل توسط تریدر مشخص شده Target Profit نام دارد. اگر بخواهیم کمی واضح تر توضیح دهیم تریدر ها با تحلیل هایی که انجام می دهند قیمت یک دارایی را پیشبینی می کنند، در نتیجه نقطه ای تعیین می کنند که در صورت پیشبینی صحیح و دستیابی قیمت به آن، معامله به صورت خودکار بسته شده و دارایی با سود تعیین شده توسط تریدر به فروش می رسد.
Risk/Reward: نسبت حد سود به حد ضرر، به ارزیابی خطرات و مزایای یک معامله اشاره دارد. هر تحلیل گری باید پس از خرید یک دارایی نسبت ریسک و ریوارد آن را تخمین بزند، زیرا مشخص می شود میزان سود معامله بالا تر است یا میزان ریسک.
Save Profit: نجات سرمایه، به موقعیتی اشاره دارد که وضعیت بازار در حالت نرمال نبوده و ممکن است قیمت قبل از رسیدن به Target Profit( هدف تریدر) بازگردد. در این حالت معمولا تریدر های حرفه ای با هدف جلوگیری از باختن کل سرمایه، اصل پول خود را از معامله خارج کرده و تنها سود آن را وارد معامله می کنند که به این عمل Save Profit می گویند.
Risk Free: ریسک آزاد، به قرار دادن حد ضرر( Stop Loss) در نقطه ورود گفته می شود. در واقع زمانی که شما استاپ لاس ر ابه نقطه ورود معامله وارد می کنید حد ضررتان صفر احستساب می شود. این تکنیک ریسک معامله را کاهش می دهد و خطرات یک معامله را مدیریت می کند.

تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؟

تحلیل بنیادی (فاندامنتال) اولین و مهمترین سنگ بنایی سرمایه گذاری است در واقع بخشی زیادی از سرمایه گذاران موفق جهان اعتقاد دارند شما نباید سرمایه گذاری کنید تا موقعی که دید مناسبی نسبت به تحلیل بنیادی (فاندامنتال) پیدا نکرده باشید در تحلیل بنیادی (فاندامنتال) مسائل خیلی گسترده می باشد.

فرق تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال این است که شما در تحلیل بنیادی دنبال ارزش ذاتی کالا ( سهام، مواد خام یا ارز ) می گردید در حالی که در تحلیل تکنیکال تجزیه و تحلیل تکنیکال چیست؟ فقط یک قیمت می بینید و بر اساس ان تحلیل می کنید.

دومین فرق این دو نوع اموزش در زمان یادگیری انهاست که زمان اموزش و یادگیری تحلیل تکنیکال به مراتب کمتر از تحلیل بنیادی است.

مقایسه تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال


هدف از اموزش تحلیل بنیادی این است که سرمایه گذاران بتوانند با تحلیل شاخص های اقتصادی با مسائل روز جهانی اشنا شده و چگونگی تاثیر انها بر بازارهایی سهام، ارز، نفت و طلا را یاد بگیرند تا بتوانند معاملات دقیقتر، همراه با دانش انجام دهند.

اولین اصل در تحلیل بنیادی این است که تحلیل بازارها مالی از بالا به پایین می باشد که پنچ شاخص اصلی دارد.

منطقه کشورمورد نظر شما برای سرمایه گذاری باید از نظر جعرافیایی , اقتصادی و سیاسی بررسی شود تا با ریسک ها و فرصت های ان منطقه اشنا شوید و در تحلیل های بنیادی مدنظر قرار دهید. مثلا کشور ما ایران با توجه به اینکه در منطقه خاورمیانه قرارگرفته است که دارای ریسک و فرصتهای سرمایه گذاری بالای است که ما در هر مقطع از زمان باید ریسک ها و فرصت ها را مورد بررسی قرار دهیم.

– رتبه اعتباری کشور مورد نظر از سه موسسه معتبر بین المللی رتبه بندی چگونه است ایا رتبه قابل قبولی برای سرمایه گذاری دارد ؟

بزرگترین شاخص سرمایه گذاری دنیا S&P 500 امریکا است که دارای ۱۱ گروه اصلی متفاوت برای خرید سهام است گروه سلامت، مالی، انرژی و…..

بعد ار اینکه گروه مناسب برای سرمایه گذاری انتخاب شد از بین شرکتهای موجود در ان گروه شرکت را انتخاب میکنیم که :

نکته: اگر هدف شما از سرمایه گذاری بازار سهام باشد باید هر ۵ ردیف را تا انتها تجزیه وتحلیل کنید ولی اگر هدف شما از سرمایه گذاری فقط ارز یه کشور خاص باشد باید تا ردیف ۳ تجزیه تحلیل کنید تا به نتایج دقیقتری دستیابی پیدا کنید.

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا