۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال

۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال
2.بازار ۳ نوع روند دارد.
پیش از بحث درباره چگونگی این روندها لازم است که نظریه چارلز داو را در این مورد بیان کنیم. روند صعودی از نظر داو این طور تعریف می شود که هرگاه قیمت در یک رالی (موج) صعودی بالاتر از رالی(موج)صعودی قبل از آن قرار بگیرد و یا قیمت در یک حفره(موج) نزولی بالا تر از حفره(موج) نزولی پیش از آن قرار گیرد یک روند صعودی خواهیم داشت.
به بیان ساه تر روند صعودی الگویی از نوسان های رو به بالا و روند نزولی مجموعه ای از نوسان های رو به پایین می باشد.
به این موضوع توجه داشته باشید که در یک روند صعودی، امکان دارد قیمت بارها به سمت بالا و پایین در حال نوسان باشد اما در نهایت که به روند آن نگاه کنید مشخص میشود که برآیند آن دارای شیب مثبت است.
در واقع این تعریف داو همان اساس تحلیل روندها میباشد، داو معتقد بود که قوانین عمل و عکس العمل همانگونه که در جهان مادی موجودیت دارند برای بازارهای سرمایه هم صادق می باشد.
بر اساس نظریه داو ، یک روند شامل سه روند دیگر هم می باشد که این روندها به شرح زیر می باشد:
[list=1]
[*]روند اولیه
[*]روند ثانویه
[*]روند کوچک
[/list]بر اساس نظریه داو جریانات قادرند حتی تا سال های متوالی به حرکت خود ادامه دهند.
در واقع روند ثانویه، تصحیح در روند اولیه یا همان جریان می باشد و اکثر اوقات قیمت ها در یک سوم تا دو سوم روند قبلی خود تصحیح خواهند شد همچنین مدت زمان روند ثانویه به طور معمول بین ۳ هفته تا ۳ ماه می باشد.
روند کوچک در نظریه داو نشان دهنده نوسان هایی می باشد که در روند ثانویه به وجود می آیند که مدت زمان آن به طور معمول کمتر از ۳ هفته می باشد.
3.روندهای بزرگ دارای ۳ مرحله هستند
بیشترین توجه داو بر روی روند اولیه بود که روند اولیه شامل ۳ مرحله می باشد که این مراحل به شرح زیر است :
[list=1]
[*] مرحله تراکم یا تجمیع: سرمایه گذاران اگاه در این مرحله وارد می شوند
[*] مرحله مشارکت عمومی: اکثر تحلیل گران شروع به ورود می کنند
[*] مرحله توزیع: مرحله ای که رسانه ها به طور گسترده شروع به انتشار اخبار و تحلیل های مثبت می کنند.
[/list] مرحله تراکم یا تجمیع
در مرحله تراکم یا تجمیع سرمایه گذاران آگاه و زیرک وارد بازار می شوند.در صورتی که روند قبل از آن نزولی باشد سرمایه گذاران آگاه متوجه خواهند شد که موانع و اخبار بدی که قیمت سهم را کاهشی کرده بود رو به کاهش می باشد.
مرحله مشارکت عمومی
در مرحله مشارکت عمومی اکثر تحلیلگران تکنیکال اقدام به سرمایه گذاری می کنند. در این مرحله قیمت خیلی سریع شروع به رشد می کند و اخبار اقتصادی به صورت مثبت خواهد شد.
مرحله توزیع
در مرحله توزیع روزنامه ها بطور گسترده اخبار و تحلیل های مثبت را منتشر میکنند و در مرحله توزیع اخبار اقتصادی در بهترین حالت است و حجم معاملات در جریان مشارکت عمومی افزایش می یابد.
در این مرحله سهامدارانی که در مرحله تراکم یا تجمیع در اواخر دوران نزولی شروع به خرید کرده بودند قبل از اینکه خریداران دیگر آماده فروش شوند شروع به عرضه خواهند کرد.
4.شاخص ها باید یکدیگر را تایید کنند.
داو نظریه ی خود را با تجزیه و تحلیل ۲ شاخص بازار یکی صنعت و دیگری راه اهن آغاز نمود و سپس متوجه شد زمانی که این ۲ شاخص واگرایی داشته باشند یعنی بر خلاف هم حرکت کنند روند قبلی ادامه خواهد داشت و بلعکس.
همچنین وی متوجه شد که شرط آغاز روند افزایشی این میباشد که هر دو شاخص از موج دوم که بالاترین رقم موج است بالاتر قرار بگیرند.
هر چند که طبق نظریه چارلز داو لزومی ندارد که هر دو اخطار یا علامت، در یک زمان ایجاد شوند اما هر چه فاصله میان آن ها کمتر باشد تایید قوی تری بر تشخیص روند به دست می دهد.
به تصویر فوق توجه کنید. تصویر بالا نمونه ای از تایید شاخص ها از یکدیگر در نظریه چارلز داو می باشد که– ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال در ابتدای سال ۱۹۹۷ (نقطه یک) شاخص حمل و نقل شکست مقاومت در شاخص صنعت را تایید می کند و در ماه May همان سال (نقطه دو) شاخص صنعت شکست و مقاومت در شاخص حمل و نقل را تایید می کند.
5.حجم معاملات باید روند را تصدیق کند.
طبق نظریه داو حجم معاملاتی یک عامل ثانویه اما بسیار مهم می باشد که برای تایید اخطار ها هم بسیار مهم است.
در واقع حجم معاملات باید هم جهت با جهت روند اصلی باشد.
در روندهای بزرگ صعودی، حجم معاملات باید به همراه افزایش قیمت ها بالا رود
در روندهای نزولی حجم معاملات در نوسانات مثبت کاهش و در نوسانات نزولی افزایش پیدا می کند.
بر اساس تئوری داو جونز اخطارهای خرید و فروش مبتنی بر قیمت نهایی می باشد و حجم معاملات یک عامل ثانویه به حساب می آید. بدون تردید حجم معاملات چه افزایشی باشد و چه کاهش، عامل مهمی در تصمیم گیری هاست.
6.روندها تا زمانی که اخطارهای قطعی بازگشت را دریافت نکنند به حرکت خود ادامه می دهند
ماهیت اصل ۶ بیان کننده این موضوع است که هر چیز متحرکی تمایل دارد جهت حرکت خود را حفظ کند مگر اینکه یک نیروی خارجی باعث تغییر جهت آن شود.
کاربران نظریه چارلز داو در اکثر اوقات موافق با اخطارهای اولیه بازگشت روند نیستند که شکل ۱ و ۲، این مخالفت ها را نان می دهد.
در شکل ۱، موج صعودی در نقطه c پایین تر از نقطه اوج قبلی (نقطه A) است. سپس قیمت تا پایین تر از نقطه B کاهش می یابد.
وقوع این حالت و دو موج کاهشی اخطار فروش واضحی را در نقطه S که پایین تر از نقطه B است ارائه می دهد. اکثر اوقات این الگوی برگشتی نوسان ناموفق نامیده می شود.
شکل ۱- نوسان ناموفق: نقطه پیک c نتوانسته است بر نقطه اوج A غلبه کند و قیمت به پایین تر از نقطه B ادامه یافته و اخطار فروش در نقطه s مشاهده می شود.
در شکل ۲ ، موج صعودی که به نقطه C ختم شده است از موج صعودی قبل آن یعنی A بالاتر رفته است و سپس شروع به کاهش به نقطه پایین تر از B کرده است.
بعضی از تحلیل گرانی که از تئوری داو جونز استفاده می کنند، به شکسته شدن حمایت S1 اکتفا نمی کنند و آن را اخطار فروش قطعی نمی دانند. این دسته ترجیح می دهند تا موج صعودی که نقطه پیک آن از نقطه C کمتر است یعنی نقطه E را ببینند سپس منتظر می مانند تا نزول قیمت تا زیر نقطه D (یعنی شکست حمایت S2) را نیز مشاهده کنند.
برای آنها اخطار واقعی فروش در نقطه S2 است که از دو بار شکست حمایت و یک بار ناتوانی در صعود به دست آمده است.
شکل ۲- ملاحظه می کنید که نقطه c قبل از اینکه به پایین تر از نقطه B برسد از نقطه A فراتر رفته است. کاربران تئوری داو جونز ، اخطار فروش را در نقطه S1 مشاهده می کنند. ولی برخی از آنها قبل از نزول در نقطه S2 باید نقطه پیک پایین تری را در نقطه E ببینند.
الگوی نوسان ناموفق نسبت به این الگو اعتبار کمتری دارد. شکل های ۳ و ۴، همین رخدادها را در بازار نزولی نشان می دهد.
تئوری داو (Dow) در تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال
تئوری داو (Dow) حدوداً صد سال است که تکیهگاهی برای تحلیل تکنیکال به حساب میآید و احتمالاً اولین ابزاری است که اکثر تریدرهای ارز دیجیتال با آن آشنا میشوند. تئوری داو نظریهای مالی است که سعی دارد مفهوم روند را توضیح دهد، اهمیت قیمت را بیان کند و تأکید کند که تاریخ همواره در حال تکرار شدن است، لذا میتوان از روند قیمتهای گذشته برای فهم و پیشبینی بازار استفاده کرد.
تاریخچه و مفاهیم اولیه تئوری داو
تئوری داو (Dow) یکی از پرکاربردترین ابزارهای تحلیل تکنیکال است که در معاملات بازارهای مالی و همچنین بازار ارزهای دیجیتال به کار گرفته میشود. این تئوری اولین بار توسط چارلز داو (Charles H Dow) مطرح شد و بعدها در مجموعه مقالات ژورنال وال استریت منتشر گردید. ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگسترسر (Charles Bergstresser) در طرح این نظریه با جونز همکاری داشتند. جونز در سال 1902 فوت کرد و فرصت نکرد نظریهاش را در مورد بازارهای سهام به صورت کامل بیان کند.
همانطور که اکنون میدانیم، تئوری داو (Dow) در طول عمر 110 سالهاش با کوشش افرادی همچون ویلیام همیلتون (William Hamilton)، رابرت رئا (Robert Rhea) و ریچارد راسل (Richard Russel) تکامل یافته است. برخی جنبههای این تئوری مانند توجه به بخش حملونقل و راهآهن به مرور زمان اهمیت خود را از دست داده است. علیرغم اینکه این تئوری در تحلیل تکنیکال داراییهای مالی به کار میرود، اما همچنان از منظر فاندامنتال نیز حائز اهمیت است.
تمام مباحثی که در تئوری Dow مطرح میشود، میتواند به نحو مؤثری در معاملات ارزهای دیجیتال و ابزار مشتقه آن به کار رود.
در این مقاله به جزئیات تئوری داو میپردازیم و فرض میکنیم که مخاطبان با مفاهیم ابتدایی تحلیل تکنیکال مثل خطوط حمایت و مقاومت و خطوط روند آشنایی کافی دارند.
تئوری داو (Dow) چیست؟
تئوری داو نظریهای مالی است که بیان میکند بازار هنگامی در روندی صعودی قرار دارد که یکی از شاخصهای میانگین ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال آن فراتر از نقطه اوج مهم قبلی برود و دیگر شاخصها هم آن را تأیید کنند. این نظریه سرمایهگذاران را یاری میکند که بتوانند بازار را درک کنند و از وضعیت سلامت یک محیط مالی مطلع گردند.
تئوری داو از از زمان پیدایشش در ابتدای دهه 90 میلادی، اولین تئوریای بود که تلاش کرد حرکات بازار را در قالب روند توضیح دهد. این نظریه بر این باور استوار است که بازار سهام میتواند به خودی خود معیار به غایت معتبری برای فضای کسبوکار باشد.
تئوری داو (Dow) از دهه 90 تا به حال دستخوش تحولات فراوانی شده اما با این حال مفاهیم مندرج در آن همچنان پس از گذشت یک قرن معتبر باقی مانده و در عمل سربلند بیرون آمده است.
اصول اساسی ششگانه تئوری داو
تئوری داو (Dow) از چند بخش تشکیل شده که به اصول اساسیِ ششگانه تئوری داو معروفاند. در اینجا، اصول مذکور را با جزئیات شرح میدهیم و آن را در چارچوب معاملات رمزارزها بررسی خواهیم کرد.
اصل 1: تمامی اطلاعات بازار در قیمت منعکس میشود.
تئوری داو (Dow) بر اساس فرضیه بازار کارا (Efficient Market Hypothesis) بیان میکند که تمامی اطلاعاتِ عمومیِ موجود، در قیمت جاری دارایی منعکس میشود. اصل مذکور به این معنی است که حتی اگر بخشی از اطلاعات عمومی موجود (مانند احتمالات آتی که بر صرف ریسک تأثیرگذارند) توسط افراد تحلیل نشود، قیمت ارز دیجیتال تمامی آن اطلاعات را در ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال دل خود خواهد داشت؛ حتی آن دسته از اطلاعاتی که رسماً منتشر نشدهاند.
این اصل شاید مناقشهانگیزترین فرضیه تئوری داو باشد؛ زیرا از نظر برخی به معمای مرغ و تخممرغ شباهت دارد. نمیتوان مطمئن شد که قیمتهای انعکاسی ماهیتی کُنشی دارند یا واکنشی. به طور مثال نمیتوان فهمید که بازار از پیش از اطلاعات مطلع است یا صرفاً به اخبار واکنش میدهد.
اصل 2: در بازار سه نوع روند وجود دارد.
داو روندها را بر اساس مدتزمانشان به سه دسته طبقهبندی میکند.
- روندهای اصلی (Primary Trends): روندهایی هستند که 1 یا چند سال طول میکشند.
- روندهای ثانوی (Secondary Trends): این روندها کوتاهترند و در درون و اغلب خلاف جهت روندهای اصلی جریان دارند. معمولاً بین سه هفته تا سه ماه طول میکشند.
- روندهای جزئی (Minor Trend): روندهایی هستند که کمتر از سه هفته دوام دارند.
در تصویر بالا انواع سهگانه روندها در نمودار قیمت بیت کوین بر حسب دلار نمایش داده شده است. شناخت این سه روند به تریدر کمک میکند که با ورود و خروج به موقع خود به بازار حداکثر سود ممکن را از هر معامله به دست آورد.
اصل 3: هر روند اصلی سه مرحله دارد.
هر روند اصلی از سه مرحله تشکیل میشود:
- مرحله انباشت (Accumulation): وقتی که قیمت یک ارز دیجیتال پایین است یا دورهای نزول قیمت را تجربه کرده و اهالی بازار احساسی منفی به آن دارند، تریدرهای هوشیار و فرصتطلب اقدام به خریداری آن میکنند و منتظر میمانند تا به آرامی رشد کند.
- مرحله مشارکت عمومی (Public Participation): پس از آنکه تعدادی تریدر باهوش فرصت را مناسب میبینند و بر یکی از ارزهای دیجیتال کمارزش سرمایهگذاری میکنند، رفتهرفته تعداد بیشتری از تریدرها وارد میدان میشوند و به تدریج عموم مردم هم اقدام به خرید میکنند. با افزایش تقاضا قیمت هم افزایش مییابد.
- مرحله توزیع (Public Participation): تریدرها تلاش میکنند از طریق سفتهبازی سود بیشتری کسب کنند اما تازهواردان متوجه میشوند که روند در حال به پایان رسیدن است و در نتیجه از پوزیشن خود خارج میشوند و سرانجام روند معکوس میگردد.
اصل 4: روندها به مسیر خود ادامه میدهند مگر آنکه نشانههای واضحی از تغییر روند آشکار شود.
تئوری داو (Dow) میگوید که روندهای اصلی، علیرغم بروز برخی ریزموجها بر خلاف جریان اصلی به مسیر خود ادامه خواهند داد؛ مگر آنکه اندیکاتوری آشکارا نشان از حرکت بازگشتی داشته باشد.
با استفاده از این اصل در معاملات رمزارزها میتوان روندهای ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال اصلی را از نوسانات و روندهای ثانوی متمایز کرد.
اصل 5: شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند.
به نظر داو جونز، روندی که در یک بازار مشاهده میشود باید توسط روندی مشابه در بازاری دیگر تأیید گردد. این بدان معنا است که اگر روند حاکم بر شاخص یک بازار به هیچ کدام از شاخصهای دیگر بازارها شباهت نداشته باشد، روند مشاهدهشده از نوع اخلال (Noise) است. سیگنالی که در یک شاخص صادر میشود باید با سیگنال سایر شاخصها همخوانی داشته باشد.
به عنوان مثال اگر میانگین صنعتی داو جونز (the Dow Jones Industrial Average) نشان دهد که روند اصلی صعودی جدیدی آغاز شده اما در عین حال شاخصی دیگر حکایت از روندی نزولی دارد، ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال در این صورت تریدر نباید تصور کند که روند جدیدی آغاز شده است.
اصل 6: حجم معاملات باید روند را تأیید کند.
اگر قیمت در جهت روند اصلی حرکت کند، حجم معاملات باید افزایش یابد و اگر برخلاف روند اصلی حرکت کند، حجم معاملات باید کاهش پیدا کند. پایین بودن حجم معاملات نشان میدهد که روند مورد تحلیل ضعیف است. این اصل مفهومی فاندامنتال است که در تحلیل تکنیکال به کار میرود. بسیاری از مفاهیم از جمله ابزار فیبوناچی (Fibonacci Retracement tool) از نظریه داو بهره میبرند.
سخن پایانی
تئوری داو نظریهای مالی است که برای اولین بار مفهوم روند را معرفی و انواع آن را بر حسب مدت زمان تداومشان دستهبندی میکند. تمامی اطلاعات بازار، حتی آن دسته اطلاعات که به صورت رسمی منتشر نمیشود در قیمت منعکس شده، لذا توجه به قیمت میتواند تریدرها را در شناخت و پیشبینی شرایط کلی اقتصادی یاری کند. طبق نظریه داو سه نوع روند وجود دارند: روند اصلی، روند ثانویه که اغلب بر خلاف جهت روند اصلی است و همچنین روند جزئی یا همان ریزموج. روندهای اصلی نیز سه مرحله دارند: مرحلهای که تریدر یک رمزارز کم قیمت را شناسایی میکند، فازی که قیمت با ورود مردم به آن رشد میکند و فاز آخر که با اتمام روند عدهای از آن خارج میشوند. شاخصها باید وجود یک روند را تأیید کنند و در آخر هم به این اشاره شد که حجم معاملات به عنوان یک مؤلفه بنیادین در تأیید روندهای اصلی به کار میرود.
تحلیل تکنیکال چیست؟ پیشبینی آینده بر مبنای گذشته سهام
رویای هر معاملهگر این است که بتواند روند بازار را درست پیشبینی کند. با این که این پیشبینی در بسیاری از مواقع درست از آب در نمیآید، اما بررسی آینده داراییای که دست به خرید آن میزنیم، شرظ اول در کسب سود است. بسیاری از معاملهگران برای این کار از روشی به نام تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. تحلیل تکنیکال ابزاری بسیار مهم و پرکاربرد برای بررسی و پیشبینی و تحلیل وضعیت سهام در بازار بورس به شمار میرود. اما سازوکار تحلیل تکنیکال چیست و استفاده از آن چه فایدهای دارد؟
تحلیل تکنیکال چیست؟
برای شناخت مناسبترین سهام به منظور سرمایهگذاری، دو شیوه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. اگر بخواهیم به زبان ساده توضیح دهیم که تحلیل تکنیکال چیست، سادهترین پاسخ این است که تحلیل تکنیکال یعنی بررسی سهام به کمک نمودارها، تکنیکها، ابزارهای تحلیلی و اطلاعاتی مانند قیمت و حجم معاملات. این روش تحلیل سهام با ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال بررسی آمارها و اطلاعاتی مانند تحرکات قیمتی و حجم معاملات، فرصتهای خوبی را برای سرمایهگذاری به معاملهگر نشان میدهد.
بیشتر بخوانید
تحلیل تکنیکال تنها مختص بازار بورس نیست. مانند سایر ابزارهای تحلیلی، از این ابزار نیز در بررسی وضعیت دیگر اوراق بهادار هم استفاده میشود. هر یک از اوراق بهادار که سوابق تاریخی معاملاتی آن در دسترس باشد، به کمک این شیوه تحلیلی قابل ارزیابی است. به همین دلیل افراد بسیاری در پی آموزش تحلیل تکنیکال و روش بررسی نمودارهای آن هستند.
تحلیل تکنیکال با در نظر گرفتن روند قیمت و الگوهای مشخص شده بر روی نمودار، فرصتهای سرمایهگذاری را مشخص میکند. به این شیوه میتوان با خیالی آسودهتر اقدام به خرید سهام یک شرکت کرد. البته باید به خاطر داشت که تحلیل تکنیکال هم مانند دیگر روشهای تحلیلی نمیتواند یک پیشبینی ۱۰۰ درصدی از آینده سهم ارائه کند و ریسک سرمایهگذاری را به صفر برساند.
از زمان پیدایش تحلیل تکنیکال تاکنون، الگوها و تکنیکهای مورد استفاده در آن توسعه زیادی پیدا کرده است. تکنیکالیستها با ترکیب این الگوها و تکنیکها، به یک استراتژی معاملاتی کارآمد دست پیدا میکنند و با تکیه بر این استراتژی، معاملات خود را در بازار سهام پیش میبرند.
بیشتر بخوانید
اساس تحلیل تکنیکال چیست؟
اولین پیشفرضی که در تحلیل تکنیکال وجود دارد، مربوط به قیمت سهم است. همانگونه که چارلز داو (Charles Dow)، روزنامهنگار اقتصادی و بنیانگذار تحلیل تکنیکال نیز بیان کرده، تکنیکالیستها معتقد ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال هستند که تمام اطلاعات مهم، در قیمت سهم نهفته است. به بیان دیگر، این شیوه تحلیلی به بررسی نوسانات قیمت میپردازد. به این ترتیب تلاش میکند که با توجه به الگوها و روندهای قیمتی گذشته و فعلی، پیشبینی قیمت سهام را به درستی انجام دهد.
از سویی دیگر داو عقیده دارد که عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام در بازارهای کارا مشخص هستند. یعنی معاملهگران در هر بازه زمانی که بخواهند، میتوانند با بررسی قیمت به اطلاعات مهمی دست پیدا کنند. هرچند این فرضیه میتواند صحیح باشد، اما نوسانات قیمت را نباید نادیده گرفت. در کوتاهمدت یا بلندمدت به دلیل انتشار اخبار یا اطلاعیههای مختلف، ممکن است قیمت سهم دستخوش نوساناتی شود که پیشبینی ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال نشدهاند.
داو یک فرضیه دیگر را نیز در مورد تحلیل تکنیکال بیان کرده است. به عقیده او نوسانات قیمت تصادفی و اتفاقی نیستند و از الگوهای خاصی پیروی میکنند. این الگوها و روندها در طول زمان تکرار میشوند. این فرضیه نشاندهنده این موضوع است که روندها در کوتاهمدت و بلندمدت به وجود میآیند. این امر به معاملهگران اجازه میدهد که از این شیوه تحلیلی استفاده کنند و سودآوری داشته باشند.
۳ اصل اساسی در روش تکنیکال
۱- قیمت نشاندهنده تمام اطلاعات است: منتقدان تحلیل تکنیکال معتقدند که تنها نمیتوان با در نظر گرفتن قیمت رفتار سهم را پیشبینی کرد. آنها میگویند، عوامل بنیادی نیز باید در چنین پیشبینیهایی دخیل باشد. اما تحلیل تکنیکال کاملا بر قیمت تمرکز دارد. تکنیکالیستها معتقدند که عوامل بنیادی نیز خود در قیمت مشخص میشوند. آنچه که تحلیل تکنیکال بر آن تاکید دارد، تحرکات قیمتی است که نشاندهنده میزان عرضه و تقاضا است.
۲- قیمت طبق روند نمودار تغییر میکند: تحلیل تکنیکال بر تکرار روندها تاکید دارد. تکنیکالیستها بر این عقیدهاند که قیمت در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت مطابق روندهای پیشین حرکت میکند.
۳- گذشته تکرار میشود: هر اتفاقی در قیمت گذشته سهم افتاده باشد، مجددا تکرار میشود. روانشناسی بازار و عواملی نظیر ترس و هیجان، تکرار چرخههای قیمتی گذشته را نشان میدهند. تحلیلگران تکنیکال به کمک نمودارها به تحلیل این احساسات میپردازند و بر همین اساس، روند قیمت سهم را تحلیل میکنند. تحلیل تکنیکال با کمک برخی از ابزارهای تحلیلی حتی میتواند برای روندهای قیمتی ۱۰۰ ساله نیز مورد استفاده قرار گیرد.
بیشتر بخوانید
تحلیل تکنیکال چه هدفی را دنبال میکند؟
افرادی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، در تلاشاند تا تحرکات قیمتی اوراق بهادار را پیشبینی کنند. عوامل دیگری نظیر حجم معاملات نیز میتواند در تحلیل این افراد به کار رود. در هر یک از صنایع بازار، الگوها و سیگنالهای فراوانی وجود دارد که در این شیوه تحلیلی از آنها استفاده میشود.
تمرکز برخی از ابزارها و اندیکاتورهایی که در تحلیل تکنیکال استفاده میشوند، بر وضعیت فعلی بازار است. این در حالی است که برخی دیگر از ابزارها وضعیت آینده بازار را پیشبینی میکنند. حدود حمایت و مقاومت نیز از جمله عواملی است که در تعیین قدرت یک روند و جهت احتمالی حرکت آن نقش دارد.
تحلیل تکنیکال چه محدودیتهایی دارد؟
فرضیه بازار کارا همانگونه که یکی از مفروضات بنیادی تحلیل تکنیکال است، میتواند از محدودیتهای آن نیز به شمار رود. طبق این فرضیه، تمام اطلاعات گذشته و حال سهم در قیمت نمود پیدا میکند. به این ترتیب تا زمانی که بازار کاملا کارا نباشد، نمیتوان از روندهای آن کسب سود کرد. در سوی دیگر، تحلیلگران بنیادی بر این عقیده هستند که بازار میتواند کارا باشد اما قیمتها روندی تصادفی دارند. یعنی تمام اطلاعات حال و گذشته را نمیتوان از قیمت به دست آورد.
بیشتر بخوانید
نقد دیگری که بر تحلیل تکنیکال وارد است این است که این روش در تمام موارد کاربرد ندارد. برای مثال شرایطی را در نظر بگیرید که سرمایهگذاران حد ضرر مشخصی را در یک سهم خاص در نظر میگیرند. آنها با رسیدن قیمت به محدوده ضرر، اقدام به فروش سهام خود میکنند. همین امر پایین آمدن قیمت را در پی خواهد داشت. این اتفاق نهایتا موجب میشود که آنچه در پیشبینی قیمت سهام گفته شده بود، تحقق پیدا کند. در چنین شرایطی اینگونه تصور میشود که روندی که تحلیل آن را پیشبینی کرده، درست بوده است.
بیشتر بخوانید
تفاوت اساسی تحلیل بنیادی و تکنیکال
این دو شیوه تحلیل، پرکاربردترین استراتژیهای معاملاتی به حساب میآیند. مانند هر یک از روشهای سرمایهگذاری مستقیم و غیر مستقیم که منتقدانی دارد، این دو روش نیز مورد نقد قرار میگیرند. از این دو روش برای تحلیل، ارزیابی و پیشبینی رفتار سهم استفاده میشود.
در تحلیل بنیادی تمرکز بر ارزش ذاتی سهام است. این شیوه با نگاهی کلی به شرایط اقتصادی، صنایع، مالی و مدیریت شرکتها دست به بررسی سهم میزند. مواردی نظیر داراییها، بدهیها، درآمدها و مخارج در این شیوه تحلیل مد نظر قرار میگیرند.
بیشتر بخوانید
اما تحلیل تکنیکال از لحاظ شیوه ارزیابی با تحلیل بنیادی متفاوت است. در تحلیل تکنیکال، قیمت و حجم معاملات تنها ورودیهایی هستند که بر طبق آن تحلیل انجام میشود. در این شیوه، کاری با ارزش ذاتی سهام نداریم و نمودارها حرف اول را میزنند. این شیوه با استفاده از نمودارها و الگوها، بر پیشبینی رفتار سهام در آینده تمرکز دارد.
بیشتر بخوانید
جمعبندی
تحلیل تکنیکال یکی از مهمترین شیوهها برای سرمایهگذاری است. افراد بسیاری برای پیشبینی قیمت سهام خود از این شیوه کمک میگیرند. تحلیل تکنیکال تنها در بازار بورس کاربرد ندارد. بلکه در بازار طلا، سکه و دیگر بازارها نیز میتوان از این شیوه ارزیابی بهره برد.
به باور تحلیلگران تکنیکال، قیمت نشاندهنده تمام اطلاعات است، قیمت طبق روند نمودار تغییر میکند و گذشته تکرار میشود. بنابراین تحلیل تکنیکال بر مبنای سوابق نمودارهای قیمتی و با بررسی نوسانها و حجم معاملات به بررسی وضعیت و پیشبینی آینده سهام میپردازد.
انواع تحلیل در بورس
تحلیل تکنیکال یکی از روشهای معتبر در بررسی روند قیمت سهام شرکتها است. که براسا شاخصهائی همچون (عرضه و تقاضا ـ حجم معاملات ـ تعداد خریداران ـ قیمتهای تاریخی) استوار میباشد.
به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، بطور کلی، بورس را می توان بازاری دانست که در آن خرید و فروش انجام می شود. ساده تر این است که بگوییم هرگاه شرایطی فراهم شود که بین خریدار و فروشنده رابطه برقرار شود و معامله ای صورت پذیرد بازار تشکیل شده است.
انواع تحلیل
برای به دست آوردن بازده مناسب در بورس حتماً باید نکات فوق را مد نظر داشت. به علاوه با استفاده از تحلیل های عملی متداول (فاندامنتال ـ تکنیکال) شرایط را برای دستیابی به بیشترین بازده در کمترین زمان ممکن ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال مهیا نمود.
استفاده از تئوری مدرن پرتفولیو (MPT) نیز کمک مؤثری در بهینه سازی سبد سهام و توازن ریسک و بازده می نماید.
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی
در لغت به معنای بنیادی و پایه ای است و در علم معاملات بورس اوراق بهادار به نوعی از تحلیل گفته می شود که به بررسی بنیادی و همه جانبه شرکت های بورسی در سطح خرد و کلان می پردازد.
به کسانی که از این روش برای تحلیل استفاده می نمایند فاندامنتالیست یا (بنیادگرا) می گوییم.
سرمایه گذار در هر نوع بازار، اعم از اوراق بهادار، طلا، ارز مسکن و… همواره نیازمند بررسی همه جانبه فرصت ها و هزینه های سرمایه گذاری و روند آیند آن می باشد.
در حققت، تحلیل براساس اطلاعات موجود و پیش بینی وقایع تأثیرگذار براساس فرصت های سرمایه گذاری روشی است که بسیاری از تحلیل گران از آن استفاده می نمایند. در این نوع دیدگاه، تحلیل گر کار خود را باکل نگری آغاز و با جز (مطالعات جهانی، منطقه ای کشوری، صنعتی و شرکتی) شکل می گیرد.
بررسی هزینه ها و فرصت ها و ریسک با ذکر دلایل و مقایسه با سایر اطلاعات موجود به همراه پیش بینی وقایع آینده، شالوده این گونه تحلیل است.
تحلیل تکنیکال یا تکنیکی
تحلیل تکنیکال یکی از روش های معتبر در بررسی روند قیمت سهام شرکت ها است. که براسا شاخص هائی همچون (عرضه و تقاضا ـ حجم معاملات ـ تعداد خریداران ـ قیمت های تاریخی) استوار می باشد.
به عبارت دیگر، تحلیل تکنیکی استفاده از اطلاعات گذشته برای پیش بینی وقایع آینده است. به تحلیل گرانی که از این روش برای بررسی سهام استفاده می نمایند تکنیکالیست یا (چارتیست) می گویند.
در این نوع تحلیل، استفاده از نمودار قیمت و اندیکاتورهای مختلف پایه و اساس کار است و برای یک چارتیست اطلاعات بنیادی سهم هیچ اهمیتی ندارد. در برخی موارد، چارتیست ها اصلاً نمی دانند شرکتی که سهام آنرا خریداری می نماید چه محصولی تولید می نماید.
در تحلیل تکنیکال 3 اصل اساسی مبنای تحلیل را تشکیل می دهد:
الف) همه چیز در قیمت سهم منعکس می گردد.
چارتیست ها معتقدند که تمام اطلاعات و اخبار یک سهم تأثیرشان را در قیمت سهم به جای می گذارند و نیازی به پیگیری وقایع شرکت ها نیست و قیمت سهم نشانگر تحولات شرکت است.
ب) روند قیمت ها در برابر تغییرات مقاومت می نماید
هرگاه قیمت سهام شرکتی بخواهد تغییر (افزایش یا کاهش) نماید این تغییر منفی و مثبت یک تا صفر می باشد. به عبارت دیگر، قیمت ها در دامنه منفی، مثبت حرکت می نمایند ولی تمایل آن رسیدن به نقطه صفر و تعادلی است.
بر همین اساس، هیچ گاه قیمت سهام در یک لحظه ناگهانی به تعادل نمی رسد و این اتفاق در طی دوره زمانی به وقوع می پیوندد که رفتار بازار طی این دوره به ما نشان می دهد که تا پایان دوره چقدر باقی مانده است.
مثلاً زمانی که سهام یک شرکت روند مثبت دارد در طی راه به نقطه ای می رسیم که از آن به بعد، درصد افزایش قیمت نسبت به روزهای قبل کاهش می یابد یا بالعکس در یک روند منفی هرگاه شتاب کاهش قیمت نسبت به روزهای گذشته آرام شد یعنی به نقطه تعادل نزدیک شده ایم.
ج) تاریخ (روند) تکرار می شود
اگر قبول کنیم که از لحاظ روان شناختی، انسان ها در شرایط مشابه عکس العمل های مشابه دارند، به راحتی می توانیم انعکاس این اصل روان شناسی را در نوع خرید و فروش آنها دخیل نماییم و با بررسی وقایع گذشته، پیش بینی آینده را سهل نماییم.
در مورد تحلیل تکنیکال و کاربرد آن بیشتر بدانید
روشهای زیادی برای بالا بردن سود و کسب درآمد وجود دارد مانند خرید و فروش بیت کوین در صرافی ارز دیجیتال اما از دیگر روشها، سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار است. سرمایه گذاری کردن در بورس به دو شیوه است سرمایه گذاری به صورت مستقیم و سرمایه گذاری به صورت غیر مستقیم میباشد.
در سرمایه گذاری مستقیم به این صورت عمل میکند که شخص سرمایه گذار بهتر است که سهام را خرید و فروش کند. اما در روش دوم یا سرمایه گذاری غیر مستقیم به این شکل عمل میکند که مانند صندوقهای سرمایه گذاری و سبدگردانی اختصاصی میباشد.
این نوع از سرمایه گذاری برای افرادی مطلوب است که فرصت و علم کافی و لازم برای انجام معاملات به طور مستقیم در بازار بورس را ندارند. با ورود به بازار بورس و عضویت در این نوع از بازارها با داشتن اطلاعات و دانش کافی در این زمینه که مرتبط با بورس و سرمایه گذاری است در مجاورت دانش بورسی میتوان موفقیتهای چشمگیری در بورس به دست آورد.
دانش کافی باید همراه با تحلیلهایی که نیاز است و همچنین بررسی و ارزیابی بازار سهام و تحلیل تکنیکال که از مهمترین و اساسیترین روشهای مورد استفاده فعالان بازار بورس است که میتوانند با آگاهی و انتخاب مناسب گزینههای سرمایه گذاری در بورس را انجام دهند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
اگر بخواهیم که تعریفی در خصوص تحلیل تکنیکال داشته باشیم باید بگوییم که یک نمونه از نمودارها و اطلاعاتی است که در خصوص قیمت، تکنیکها و ابزارهای مورد نیاز و همچنین حجم برای ارزیابی شرایط کلی بازار و سهام متنوع و کاربردهای تحلیل تکنیکال میپردازد.
تحلیل تکنیکال یک استراتژی معاملاتی است که سرمایه گذاریها و فرصتهای معامله را با تجزیه و تحلیل بر اساس آمارهای موجود مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد از جمله تحرکات قیمتی و میزان معاملات مورد استفاده قرار میدهد.
تجزیه و تحلیل تکنیکال قادر است که بر روی هر نوع اوراق بهاداری که دارای پیشینه معاملاتی است به کار رود. این موارد از قبیل سهم، کالا، اتی و دیگر اوراق بهادار باشند. لیکن این نوع از ابزارها برای تحلیل سهام مورد معامله در بازار بورس مورد استفاده قرار میگیرند.
در طول سالهایی که پشت سر نهاده شده است با روی کار آمدن تحلیل تکنیکال در حال حاضر هزاران فرم و تکنیک به کار رفته شده است که در تحلیل تکنیکال توسعه یافته است. تحلیلگران و محققان تکنیکال بیشتر این نوع از الگوها و روشها را با هم ادغام میکنند تا به یک استراتژی مطلوب معاملاتی دست پیدا کنند و با استفاده از این استراتژی خود اقدام به خرید و فروش سهام بپردازنند.
نظریههای اصلی و مهم در خصوص تحلیل تکنیکال
یکی از تحلیلگران بازار بورس به نام چارلز داو فرضیهای که در تحلیل ۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال تکنیکال دارد در خصوص قیمت است. در واقع تحلیل تکنیکال بر تحلیل آماری نوسانات قیمت پایبند است و سعی میکند تا با دیدن الگوها و فرایندهای قیمتی گذشته و الان، فرایند قیمت آینده را حدس بزند. چارلز به این موضوع اعتقاد دارد که در بازار فعال و پویا عواملی که بر قیمت سهام تاثیر میگذارند تعیین شده است که در هر نقطه از زمان قیمت تمامی اطلاعات مورد نیاز معامله گران در اختیار آنها قرار میگیرد با وجود این که ممکن است این فرضیه در حالت کلی کاملا ًصحیح باشد اما امکان تغییر قیمت سهم در کوتاهترین مدت یا بلند مدت به وسیله اخبار یا اطلاعیهها وجود دارد. چنانچه که میزان تاثیرگذاری بازار به میزان کمی وجود داشته باشد به خوبی میتوان از تحلیل تکنیکال استفاده نمود.
یک نمونه از فرضیات تحلیل تکنیکال که توسط چارلز مطرح شده است این است که به دلیل وجود میزان نوسانات قیمتهای بازار تصادفی نیست و تحت تاثیر الگوها و فرایندهایی که در طول مدت زمان تکرار شدهاند، میباشد.
این مدل از فرضیهها کاملاً مشخص هستند که روندها در کوتاه مدت و بلند مدت ایجاد شدهاند و معامله گران این توانایی را دارند که با استفاده از تحلیل این روندها سود مناسب را کسب نمایند.
اصول تحلیل تکنیکال
سه اصل اساسی برای تحلیل تکنیکال وجود دارد اعم از:
- قیمت
- قیمت در روند نمودار
- تکرار شدن گذشته
قیمت
اغلب منتقدان تحلیل تکنیکال به این موضوع اشراف کامل دارند زیرا آنها با در نظر گرفتن تحرکات قیمتی برای پیش بینی رفتار سهم کافی است و عوامل اصلی و اولیه مورد توجه قرار نمیگیرد را قبول ندارد.
تحلیل تکنیکال در این عقیده است که همه چیز شامل اصول بنیادی و اولیه نیز در قیمت سهم تعیین شده است با توجه به آن باعث حذف دیگر عوامل پیش از تصمیم گیری برای سرمایه گذاری است. نکتهای که بسیار مهم است تحرکات قیمتی است که تعداد عرضه و تقاضای بازار را نشان میدهد.
فرایند نمودار بر روی قیمتها
محققان تکنیکال بر این موضوع اعتقاد دارند که قیمتها میتوانند در روندهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت حرکت و فرایند گذشته را مجدداً تکرار میکنند.
گذشته تمایل دارد تا تکرار شود
معمولا روند قیمتها به این صورت عمل میکند که مدام تکرار میشود. برهمین مبنا روانشناسان بازار و احساساتی شامل ترس و هیجان، قیمتهای قبل را تکرار میکنند.
تحلیلگر تکنیکال میتواند از طریق نمودارها احساسات را تحلیل و مورد ارزیابی قرار دهد و با توجه به آن تحلیل روند قیمتی نمودار سهام بپردازد. بعضی از این ابزارها تحلیل تکنیکال است که در طول مدت زمان 100 ساله است که مورد استفاده قرار میگیرد؛ به این دلیل که تحلیلگران بر این عقیده هستند که نمودار سهام، روندهای قیمتی خود را دوباره تکرار میکنند.
نحوهی استفاده نمودن از تحلیل تکنیکال
تحلیلگر تکنیکال سعی میکند که به پیش بینی هر نوع اوراق بهاداری بپردازد. او قادر است که در کنار استفاده از قیمت سهم، حجم معاملات سهم را نیز مورد ارزیابی قرار دهد. در هر کدام از صنایع از بازار هزاران الگو و سیگنال وجود دارد که تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار میدهد. بعضی از این ابزارها و اندیکاتورها وظیفهی متمرکز کردن بر روی شرایط کنونی بازار را بر عهده دارند، لذا سایر تحلیلگران تحلیل تکنیکال نیز نظارت بر روی وضعیت آینده بازار مانند حدود حمایت و مقاومت و کسب قدرت یک فرایند به سمت احتمالی حرکت آن استفاده میشود.
مشکلات تحلیل تکنیکال
از آنجایی که فرضیههای بازار تاثیرگذار و فعال از فرضیات اولیه و پایه تحلیل تکنیکال است. یکی از مشکلات این نوع تحلیل این است که مطابق با فرضیه قیمتهای بازار در حال نوسان است و کلیه اطلاعات گذشته تا به امروز را منعکس میکند بر همین اساس هیچ راهی برای کسب سود از روندهای بازار وجود ندارد به جز این که بازار تاثیر خود را نداشته باشد. تحلیل گران و منتقدان بنیادی اعتقاد دارند که بازار میتواند کارا باشد، لذا باید توجه داشت که تمامی اطلاعات در قیمت گذشته و حال وجود ندارد و قیمتها به صورت رندومی حرکت میکنند.
دومین انتقادی که تحلیل تکنیکال دارد این است که این روش در بعضی از مواقع مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان نمونه میتوان گفت که معامله گران میزان ضررهای مشابهی برای در یک سهم خاص را باید در نظر بگیرند، با رسیدن سهم از بسیاری از مشکلات و ضررها جلوگیری میشود و اغلب سهام دارن اقدام به فروش سهامهای خود میکنند که این مسئله موجب میگردد که قیمت سهم نزول پیدا کند و باعث تایید پیش بینیها میگردد به این صورت برداشت میشود که روند پیش بینی شده تحلیل تکنیکال کاملاً صحیح بوده است.